داستان از فردا شروع میشه برین نتیجه رو بخونین چون اونجا نوشتم تو نامه چی بود (این نه پارت قبلی)
گفتم مرینت حالت بهتره// به لطف عشق هایی که به من دادی بهتر شدم (اوق🤮🤣😍). و لبامو .......... گفتم مرینت همین روزا میرم پیش پدرم و معجزه گرا رو بهش میدم نمیتونم بی تو بودن رو تحمل کنم // عزیزمممم باشه ولی منم میام//نه نمیخوام بیشتر از این قلبت اسیب ببینه (مرینت بیماری قلبی داره ولی خفیفه استرس زیاد براش خوب نیست)//من نمیمیرم ادرین حد حاقل با مرگ طبیعی ما تو سن 25 سالگی گیر میکنیم یادته؟ فقط هیولایی که ده سال دیگه ظهور میکنه میتونه مارو بکشه تازه اونم شاید // ولی من نگرانتم // ممنونم ولی منم میام باشه؟ //باشه به شرطی که نیای وسط (یاه یاه این پارت غمگینه تو نتیجه اخرش رو که با خوشحالی تموم میشه رو میگم/رمان 10 پارته فصل دو هم داره )
وقتی پدرم مادرم رو زندع کرد مرینت افتاد رو زمین دویدم سمتش پدر و مادرم هم همینطور. مامانم که انگار هنوز لود نشده بود و ویندوزش داشت اپدیت میشد گفت این دختره کیه شیطون؟ لبو شدم گفتم مرینت حالت خوبه؟//نه اره //مرینتتتتت//حالم خوبه ادرین مامانم گفت اسمت چیه دختر جون؟ //مرینت مرینت دوپن چنگ //ه...همون دختری که یک سال پیش بهم قول داد منو زنده میکنه؟ دو سال بعد (یاه یاه) بدو بدو رفتم تو اتاق مرینت گفتم مرین.. کجایی مرینت؟ . سایش از پشت (این چیزا هستن تاشو ان پشتش لباس عوض میکنن اسمش چیه؟ همونا) ..... دیده میشد پشتمو کردم حوصله نداشتم از پشت پرده که اومد بیرون یه لباس جذاب پوشیده بود یه شلوار جین تنگ و یه نیم تنه استین پفی پوشیده بود موهاشم باز کرده بود و یه رژ کم رنگ زده بود (راتی اینجا مرینت و ادرین کلاس 11 هستن ) یه کفش قرمز پررنگ پوشیده بود گفتم اووووففف چه جذاب شدی میخوای منو بکشی (العان یه خونه 200 متری سه خوابه دارن مرینت و ارین اتاقاشون جداعه فعلا مرینت برای شرکت اگراست طراحی میکنه و پولشون خیلی زیاده برا همین هر ماه یه میلیون دلار میدن خیریه) اره :P خیل خوب بریم //بزن بریم سوار ماشین شدیم و گاز دادیم رفتیم سمت پارک که رستوران سر باز داشت رو نیمکت نشستیم دستی به گردن بند مرینت کشیدم گفتم خخخخخخخخ. هنوز اینو نگه داشتی؟ // اره خوب دومین یادگاری و کادویی که بهم دادیه دیگه
رفتیم پشت یهکی از میزا پارک نشستیم گارسون اومد. گغت چی میل میکنید؟ //من ام... هرچی عشقم بگه// ته سرخ شدنش رو دیدم با من من گفت نمیدونم منم پیتزا چطوره؟//خوبه//یه پیتزا لطفا//باشه یه پیتزا دو نفره //اره لطفا. از زبان مرینت یکم خودمو لوس کردم گفتم ادلین؟ // بله عزیزم؟//من تو زیر زمین یه کتابایی از دورع اول دبیرستان پیدا کردم // عه چه خوب // یه ماه دیگه میریم 12 ام 2 سال دیگه کنکور داریم خودت میدونی دوازدهم سه ماه بیشتر نیست و از دی باید عین .... (شما یه چیزی یزارین) درس بخونیم // خوب؟ //بیا از فردا درسمون رو بخونیم و امروز نهایت استفاده رو بکنیم // من حاضرم (با لحن شیطانی و یکم خجالت). سرخ شدم فهمیدم منظورشو گفتم نه العان دیگه یعد از کنکور//باشه. پیتزا رو خوردیم یه تیکه مونده بود دوتایی دستمون رو بردیم سمتش دستامون قفل هم شد نگاهمون پر از عشق شده بود گفتم امم بقیش مال تو//نه عزیزم تو بخور //باشه نصف میکنیم. نصفش کردم ولی کش پیتزاش تموم نمیشد تهش بی خیال شدیم همونجور کو کش اومده. بود خوردیمش (بقیس با خودتون) بعدش ادرین حساب کرد دستشو گذاشت رو کمرم و با هم رفتیم خونه
استراحتتت
درسامون شروع شده دارم جوم میکنم احتمال اینکه پست بزارم کمه
باییییییییی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود