🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍🥰😍😍😍😍
جیمین گفت بیاید بریم جلشو بگریم تا طرفو نکشته بعد تو افتادی رو پسره که بزنی صورتشو داغون کنی که اعضا اومدن و جلو تو گرفتن بقیه او پسرام اسلحه رو که دیدن ترسیدن و طرفت نیومدن تو هم همش میگفتی ولم کنین من اونو میکشم بعد چند لحظه به خودت اومدی به اون پسرا هم گفتی که بیان جلوی پات زانو بزنن و تو بهشون گفتی که از این به بعد شما ها برای من کار میکنید فهمیدید اوناهم با ترس گفتن چشم و بعد با پات یکی زدی تو صورت همون پسری که زد تو گوشت مارتا:آخيش دلم خنک شد خوب گوش کنید به من میگید رئیس..اوناهم با ترس گفتن چشم و بعد گفتی که هر کاری که میگم باید انجام بدین مثل درآوردن آمار کسی یا جمع کردن جسد یا دزدین کسی و....از این جور چیزا بعد یکیشون با ترس گفت مگه شما کی هستین تو هم رفتی جلوش وایستادی و گفتی من دختر رئیس بزرگ ترین گروه مافیای ایرانم البته بگم خودمم عضوم مارتا:اگر کسی از این موضوع بویی ببره فرداتونو تضمین نمی کنم بعد بهشون گفتی ازجمله چشمام گم شین اوناهم سریع فرار کردن(اسلحهای که داشتی عکس بالا 👆👆)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
میشه دنبالم کنی
سلام خوبی عالی یعنی بهترین رمان دنیا