🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰😍😍😍🥰😍😍😍😍

جیمین گفت بیاید بریم جلشو بگریم تا طرفو نکشته بعد تو افتادی رو پسره که بزنی صورتشو داغون کنی که اعضا اومدن و جلو تو گرفتن بقیه او پسرام اسلحه رو که دیدن ترسیدن و طرفت نیومدن تو هم همش میگفتی ولم کنین من اونو میکشم بعد چند لحظه به خودت اومدی به اون پسرا هم گفتی که بیان جلوی پات زانو بزنن و تو بهشون گفتی که از این به بعد شما ها برای من کار میکنید فهمیدید اوناهم با ترس گفتن چشم و بعد با پات یکی زدی تو صورت همون پسری که زد تو گوشت مارتا:آخيش دلم خنک شد خوب گوش کنید به من میگید رئیس..اوناهم با ترس گفتن چشم و بعد گفتی که هر کاری که میگم باید انجام بدین مثل درآوردن آمار کسی یا جمع کردن جسد یا دزدین کسی و....از این جور چیزا بعد یکیشون با ترس گفت مگه شما کی هستین تو هم رفتی جلوش وایستادی و گفتی من دختر رئیس بزرگ ترین گروه مافیای ایرانم البته بگم خودمم عضوم مارتا:اگر کسی از این موضوع بویی ببره فرداتونو تضمین نمی کنم بعد بهشون گفتی ازجمله چشمام گم شین اوناهم سریع فرار کردن(اسلحهای که داشتی عکس بالا 👆👆)

اصلا حواست نبود که اعضا هم اومدن (قیافه اعضا همون لحظه 🤣🤣🤣👆👆)از دیدن قیافه شون خندت گرفت بعد شوگا بدو بدو اين بچه ها اومد دست تو گرفت و گفت باید کل زندگیتو برام تعریف کنی تو هم گفتی باشه ولی به کسی چیزی نمیگیداااااا اوناهم گفتن باشه بعد سوار ماشین شدین رفتین یه رستوران یه غذای خوشمزه سفارش دادی شروع کردی به نم تعریف کردن مارتا:مامان بابای من مافیا هستند و بابام رئیس بزرگ ترین گروه مافیای ایران هست بابام به خاطر دشمناش اومد کره منم از چند سالگی هنر های رزمی بلدم بعد وقتی که ۱۶ سالم بود جلو چشمام مامانم گشتن جی هوپ:تو چیکار کردی مطمئنم فرار کردی مارتا:نُچ من اون مرد رو ۱۵ ضربه چاقو کشتم جین:چطور تونستی این کارو بکنی

جین:چطور تونستی اینکارو بکنی مارتا:شما جای من بودین چیکار میکرین نامجون :والا من با ای کیو بالایی که دارم نمیدونم شوگا (همون لحظه 👆👆😂😂) شوگا:آااااااا ساکت شید دیگه خب مارتا بقیه شو بگو مارتا:بعد بابام منو عضو مافیا کرد و بعد منو فرستاد ایتالیا جیمین و وی باهم:ایتالیا چرا اخه (قیافه شوگا دوباره همون لحظه🤣🤣) مارتا:برای یه مأموریت ۲ سال ایتالیا بدوم وتازه برگشتم و میخاستم که استراحت کنم یعنی فعلا کسیو نکشم که اون پسرای آشغال مزاحمم شدن

اینم از داستان من (قیافه شوگا 😂👆) خب هالا شما بگید نامجون :ما ۷تا پسر نرمالیم (🤣🤣) که پیش هم زندگی میکنیم مارتا:چه خوب که پیش هم زندگی میکنید منم تو ایتالیا چند تا دوست داشتم کوک :دختر بودن🙄 مارتا:نه تو ایتالیا مافیای دختر نبود شوگا :باهم تو یه خونه زندگی میکردین مارتا:نه من یه عمارت بزرگ برای خودم خریده بدوم اگه یه روز بشه باهم میریم عمارتمو بهتون نشون میدم
جیمین:راستش ما تو یه کمپانی موسیقی کار میکنیم خونه ای که ما توش زندگی میکنیم خیلی بزرگه اگر خواستی بهت نشون میدیم مارتا:اوکی😊 غذا ها اومد بدجور گشنت بود همشو خوردی و یه کی دیگه سفارش دادی پسرا هنوز اولی رو تموم نکرده بدون که تو دومی رم تموم کردی بعد چند دقیقه شیر موز سفارش دادی نشستی خوردی کوک:مارتا .. مارتا:بله... کوک :تو شیر موز دوست داری مارتا :من عاشق شیر موزم
امید وارم خوشتون بیاد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه دنبالم کنی
سلام خوبی عالی یعنی بهترین رمان دنیا