رویای میراکلس پارت ۱۶ (بهای امکان ناپذیر)

ادرین : اقای دکتر اشکالی نداره که بچه ها رو هم به مرینت نشون بدم دکتر : بله میتوانید ادرین : ممنون مرینت :تق تق بفرمایید ادرین : ببین ما آمدیم مرینت:وای چه خوشگلا😍ادرین: اره مرینت:حالا کی مرخص میشیم؟ادرین:همین الان هم میتونیم بریم مرینت:خب پس سریع باش که بریم خونه ادرین:باشه.

(توی خونه)مرینت:عشقم اسم بچه هامون روچی بزاریم؟(A&Mیک پسرویک دختر دارن)ادرین: اسم دخترمون کامیلیا باشه مرینت :خیلی قشنگه😘 اسم پسرمون هم کیریس باشهادرین:خیلی اسمشون بهشون میاد مرینت:اره(پنج سال بعد )ادرین و مرینت :صبح بخیر بچه ها کامیلیاو کیریس:صبح بخیر پدر و مادر 👋(سن مرینت ۳۵،سن ادرین ۳۶،سن کامیلیا۶ سن کیریس ۶ )

عکس بالایی عکس کامیلیا وکیریس هست💗💖خیلی ناز و خوشتیپ هستن😍

آدرین : عزیزانمان باید یه چیزی به شما بگیم. کامیلیا:پدر چی میخواین بگید؟!مرینت:بیاین تا بفهمید.کیریس:خب چی شده؟مرینت:راستش با اینکه شما۶سالتون هست اما باید یه موضوعی رو بدونید که ممکنه زندگیتون رو عوض کنه ادرین: ما در گذشته برای اینکه نه مادرتون بمیره نه شما دو تا یک آرزو کردی کیریس:اما چطوری!؟

آدرین : خوب شما لیدی باگ و کت نوار دو ابرقهرمان های شهرمون رو میشناسید؟کامیلیا:اره مرینت: خوب من لیدی باگ هستم آدرین :منم کت نوارهستم. کیریس :دارین شوخی میکنید😅 ادرین و مرینت:تیکی اسپانس ان پلگ کلاوز اوت کیریس و کامیلیا: وای شما واقعاً قهرمانید😮 (صورت کیریس و کامیلیا😲😲😲)ادرین:خب ما با معجزه گر هامون آرزو کردیم که ........ نویسنده‌:نگفتم که بزنید صفحهی بعد تا بهای امکان ناپذیر رو بفهمید😈😜😎

بهای بسیار بزرگی داشت وبهاش این بود که شما نمی توانید ازدواج کنید و بچه دار هم نمی شید و یه عوارض هم داره که شما اگر ۱۰ سال تون بشه فردا صبحش شما به سن ۱۸ سالگی میرسید کیریس و کامیلیا : چییی 😨!! ( کریس و کامیلیا بیشتر از سنشون میدونن ) مرینت:برای همین شما کلاس هاتون رو توی2ماه2ماه تموم میشه(هاهاها حالا فهمیدید بهاش چی، خواستم دقتون بده😈خب بازم یه فلش بیک داریم اما الان نه صفحهی بعدی)کیریس:یعنی ما نصف بچه گی هامون میره مرینت:متاسفانه اره 😔

راوی:وکامیلیا گریه کنان رفت توی اتاقش اخه اونا بچه بودن اما همچیز رو میدونستن خب میریم به ۴سال بعد توی این۴سال کیریس و کامیلیا خیلی بیشتر درس خوندن و حتی دانشگاهشون هم تمام شده ۴سال بعد ساعت۸شب《مرینت: خوب بچه ها بیاین جشن را شروع کنیم کیریس و کامیلیا:باشه کامیلیا : کیریس درکش خیلی سخته که فردا که بیدار میشیم خیلی بزرگتر شدیم کیریس:اره اما چاره ای نداریم خواهر( راستی همه میدونن که مرینت و آدرین بچه دار شدن و میدونن کت نوار و لیدی باگ باعث نجات مرینت و کامیلیا و کیریس شدن اما نمیدونن که کتنوار و لیدیباگ کی هستن )ادرین:باهم 3 2 1 فوت کنید فرداصبح《مرینت: ادرین تو برو پیش کیریس منم میرم پیش کامیلیا ادرین : باشه. راوی:که با هم در رو باز کردن که یهو .......................................................................