تڪ+پـارتۍ↻𝒋𝒉𝒐𝒑𝒆 . . ((:
پنجره باز بود و هوای سرد وارد خونه شده بود ؛ هوسوک کنار شومینه ؛ به دیوار تکیه داده بود و نگاهش خیره به بیرون بود . سفیدی برف و سیاهی شب ؛ تضاد قشنگی ایجاد کرده و بود و صدای بازی بچه هایی که برف بازی میکردن ؛ سکوت شبو شکسته بود . هوسوک با لبخند ، خیره شده بود بچه هایی که میرون مشغول بازی بودن . سوجی ، وارد هال شد و نگاهش افتاد به هوسوک که غرق دیدن بچه ها شده بود . لبخند تلخی زد و نزدیک جیهوپ رفت . به نیمرخ فوق العادش خیره شد و چند دقیقه نگاهشو به هوسوک گره زد .
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
91 لایک
اشکاااام
غمگین ولی خیلی قشنگ بود
گریم گرفت😭😭😟😟
💔
رفت تو لیست😢💔
آخ گلبم بدرد آمد
خیلی عالی بود 😢😭💔🌹
مرصی:)♡
😭خیلی خوب بود😭😭
مرصی🥺💜:)