
Bts❤ Army ❤❤
سلام به تمامه دوستانه گلم واقعا منو ببخشید که یه مدت نبودم حسابه گوگلم مشکل پیدا کرد و واقعا متاسفم امیدوارم کسی منو یادش مونده باشه خیلی دوستتون دارم امیدوارم این پارتو دوست داشته باشید❤ از اونجایی که خیلی وقته نیستم یه خلاصه واری از پارته 10 بگم شاینی قبول کرد که به جونگ کوک کمک کنه تا پی دی نیم شک نکنه همین دیگه اتفاقه خاصه دیگه ای نیفتاد و بریم سره داستان 😊❤💖
از زبان شاینی:داشتم لباس میپوشیدم امروز قراره با اعضا و جنی بریم رستوران غذا بخوریم و جونگ کوک منو به عنوانه دوست دخترش معرفی کنه استرس دارم بدجور چونکه اگه آرمی ها بفهمن.... آه ولش کن آرمی ها به درک جنی چی؟ اون داغون میشه😢چیکار کنم؟ 😣من خودمم عاشقه جیمینم ولی جیمینم عاشقه من نمیشه (یه چیز بگم اونایی که جیمین باورم میتونن خودشونو جای شاینی بزارن و جونگ کوک لاورا هم جنی) ناراحت بودم آخه آدم دوس داره پی دی نیمو خفه کنه😒مرتیکه بیشعور 😬(بچه ها من قصده توهین به پی دی نیمو ندارما من خودم خیلی پی دی نیمو دوست دارم این فقط یه داستانه 😊)چند دقیقه که گذشت با جنی رفتیم رستوران و اعضا رو دیدیم. جین:سلام من جینم خوشبختم همینطوری که گذشت با اعضا حرف زدیم و اینا و غذا خوردیم که جونگ کوک بلند شد و دسته منو گرفت کوک:بچه ها من میخوام یه چیزی بگم... شاینی دوست دخترمه و ما باهم رابطه داریم
از زبان جنی:حرفه جونگ کوکو که شنیدم چشمام اشکی شد🥺 پس تونست؟ تونست دله شاینی رو به دست بیاره؟ چه خوب ریلی؟ الان من میگم چه خوب؟ نه این خیلی بده خیلی😢دارم میمیرم😭زندگیه من همش بدیه بدی این چه زندگیه؟ 😢🥺یعنی چی که کوک باید عاشقه شاینی شه؟ مگه من آدم نیستم چرا عاشقه من نشد😢خدایا... چند دقیقه که گذشت و اعضا تبریک گفتن من جلو رفتم که تبریک بگم. من:ت تبریک میگم جونگ کوک تبریک میگم شا شاینی کوک:ممنون جنی بعد از این حرف رفتم دستشویی و آبی به سر و صورتم زدم تمامه تلاشمو کردم که گریه نکنم اما نمیشد و زدم زیره گریه و خیلیی زیاد گریه کردم وقتی اومدم بیرون با ته یونگ روبرو شدم وقتی منو دید زود منو بغل کرد و کمرمو نوازش کرد و منم تو بغلش گریه کردم. وی:ته جونگ کوکو دوست داری آره؟. جوابی ندارم و فقط بغلش کردمو گریه کردم. وی:جنی جوابمو بده. سرمو از بغلش در آورد و بهش نگاه کردم و سرمو به نشونه مثبت بالا پایین کردم که تهیونگ لبخندی زد. وی:میدونستم عاشقشی ولی من چرا حس میکردم نقشه ی شاینی برای رسیدن به تو بود اما انگار اشتباه کردم اون واقعا شاینی رو دوست داره
ساعته چهار شبه اینو مینویسم🙂
من:اشکال نداره دیگه بهش فکر نکن تهیونگ بیا بریم پیشه اعضا. وی:باشه بریم رفتیم پیشه اعضا و غذا خوردیم از زبان شاینی:بعد از غذا خوردن غذا به خونه برگشتیم و زنگ زدم به بابام شاینی:الو بابا. باباش:سلام دخترم چطوری چخبر؟. شاینی:ممنون بابا تو چرا با کمپانی بیگ هیت همکاری نمیکنی. باباش:مشخصه چون رییسی اون کمپانی باهاش بد حرف زد و تا معذرت خواهی نکنه باهاش کار نمیکنم شاینی:بابا بیخیال لطفا باهاش همکاری کن. باباش:نمیشه به هیچ وجه اصلا این موضوع به تو چه؟. شاینی:اه هیچی ولش کن شبت بخیر بابا. باباش:شب بخیر. بعد از اینکه قطع کردم دراز کشیدم و خوابیدم....
بعد از یکم چت کردن با وی نخواستم بخوابم تصمیم گرفتم درس بخونم به این فکر کردم که شاینی که اینهمه وفادار به جیمین جونش بود😂چطور پیشنهاده اون جونگ کوکه عوضی رو قبول کرد😡واقعا الان عصبیم که چرا جای شاینی نیستم👿نمیدونم این دنیا چرا انقدر نا عدالتیه لعنتی از این دنیا و از همه ی آدم اش متنفرم کاش بمیرم اهههه😔و بازم این قطره های اشکم بود که هربار بخاطره اون پسره چشم تیله ای خوشگل پایین میاد اون خیلی جذابه و خوشگله و البته کیوت 🥺❤و من واقعا عاشقه اون عوضیم و بارونم که تو این شرایط بارید چی از این غمگین تر؟
از زبان شاینی:ساعته 7صبح بود که بیدار شدم از اتاق اومدم بیرون و جنی رو دیدم که روی کتابا خوابش برده🥺براش یه پتو آورد و روش کشیدم لباسامو پوشیدم تا یکم بیرون قدم بزنم ☺لباس پوشیدن و رفتم بیرون از هوا و محیطه بیرون فهمیدم که دیشب بارون باریده همینجوری که قدم میزدم یهو از پشت یه نفر دهنمو گرفت...
خب پایان پارت11،😈 تیکه ی حساس 😀🟣 به نظرتون اون کی بود؟ 🤔 جنی یا شاینی؟
چالش:انیمه مورد علاقتون؟
بابای💛💛💛💛💛
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیههههههههههه ادامه بده 💜بخاطر منننننن🙂💜🥺
خسته نلاشی پنج ماه گذشت
وتینکه تنبیهت اینه که پنج تا پترتو پشت سر هم بزاری
ببخشید لطفا واقعا شرایط نداشتم اتفاقاتی برام افتاد که نتونستم و واقعا معذرت میخوام لطفا منو ببخشید تا جایه لازم براتون کلی پارت آپ میکنم❤❤