💘عشق درون ما پارت 2💘

فردا صبح :🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞

از زبان مرینت : رفتم مدرسہ طبق معمول دیر رسیدم مدرسہ ولی ھنوز خانم بوستیہ نیومدہ بود نشستم سر جام بعد 1 دقیقہ خانم بوستیہ امد و گفت سلام بچہ ھا امروز دو تا دانش اموز جدید داریم بیاین تو دانش اموز ھای جدید امد تو و یکشون گفت : سلام بچہ ھا من فاطمہ ھستم درواقع ھمون نویسندم ھمہ ی بچہ ھا : سلام فاطمہ و البتہ ایشون ھم وجی میباشن وجی : سلام بچہ ھا من مارا ھستم درواقع ھمون وجی ھمہ ی بچہ ھا باز گفتن سلام مارا نینو پرسید حالا براچی امدین مارا گفت : دوست داشتیم بیایم فضول کی ھست و فاطمہ گفت خب اگہ یکی فضولی کنہ با 🔫 و البتہ با 🗡 طرف میباشن مگہ نہ مارا مارا گفت دقیقا نینو اب دھنش رو قورت داد و گفت غلط کردم و دیگہ سوال نپرسید خانم بوستیہ گفت فاطمہ و مارا برید بنشینید رو صندلی آخر بعدش جاتون رو عوض میکنم فاطمہ و مارا ھمزمان گفتن چشم فاطمہ داشت میرفت کہ یقش رو گرفتم گفتم تو روخدا یہ کاری کن کت من رو ببخشہ فاطمہ گفت یقہ رو ول کن یقش رو ول کردم و گفتم خواھش میکنم گفت قول نمیدم ولی حالا یکارایی میکنم گفتم واقعا گفتم آرہ

از زبان فاطمہ : شرور امد مرینت امد گفت برای چی شرور اوردیییییییییی گفتم مگہ نمیخواستی کت رو ببینی گفت اوہ راست میگی رفت تو دستشویی تبدیل شد و رفت از زبان آدرین : نویسندہ و وجی امدہ بودن مدرسمون یکی شرور شد رفتم تو دستشویی تبدیل شدم رفتم بہ جنگ شرور لیدی باگ اونجا بود بہم سلام کرد جوابش رو ندادم ناراحت شد شرور رو شکست دادیم موقع بزن قدش بود اما من نزدم قدش گفت کت میدونم از دستم ناراحتی اما اما اما خواھش میکنم من رو ببخش فشار زیادی روم بود و کہ دیدم کت دستم رو گرفت و اروم ل*ب*م رو برای 1 ثانیہ رو ب*و*س*ی*د ( صحنہ لیدی نواری ) و رفت قرمز شدم مثل گوجہ داشت از کلم دود بلند میشد داشتم فوران میکردممممممم کہ یہو فاطمہ امد گفت خوشت امد😉میخواستم ج*ر*ش بدم تا میخواستم بیوفتم دنبالش گفت اگہ بیای دنبالم کت نوار رو م*ی*ک*ش*م مکث کردم سر جام و گفتم غ*ل*ط کردم گفت افرین حالا شدی یہ بچہ ی خوب

فردا صبح🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤🌤

استراحت

از زبان فاطمہ : مرینت توی اتاقش ھمینطور داشت فکر میکرد کی رو انتخاب کنہ آدرین یا کت نوار از دیروز تا حالا ھمونقدری کہ عاشق آدرین بود ع*ا*ش*ق کت نوار ھم شدہ بود کہ یہ پیام از طرف لوکا بہ گوشیش میاد مرینت گوشیش رو برمیدارہ و پیام رو باز میکنہ ( سلام مرینت میشہ خواھشا بیای پارک بغل خونتون خواھش میکنم گفتم باشہ ) لباسم رو عوض کردم رفتم بہ پارک لوکا رو دیدم بہش سلام کرد و گفتم سلام لوکا چیکارم داشتی لوکا گفت مرینت آدرین فقط بہ تو آسیب میزنہ بزار من جای اون باشم من از تہ قلبم دوست دارم گفتم اممم لوکا من نمیتونم ع*ش*ق زوری نیست و از اونجا رفتم بہ یہ کوچہ تبدیل شدم نشستم رو یہ ساختمون کہ دیدم کت ھم امد گفت سلام بانو بیا ابمیوہ خریدم یکیش رو بہم داد منم ازش تشکر کردم و ابمیوہ رو گرفتم و بیش گفتم کت تاحالا بین دوراھی غیر کردی گفت ارہ سر این مسٹلہ جوشی شدم پرسیدم سر کی گفت سر تو گفتم چی؟؟ گفت خب تو وقتی سومین بار من رو رد کردی بین دوراھی موندم با خودم گفتم فراموشت کنم یا نہ در ھمون حین یہ دختر کہ باھم کلاس میرفتیم ع*ا*ش*ق من بود من ھم یہ لحظہ اون انتخاب کردم اما کات کردیم من من نمیتونم تو رو از سرم بیرون کنم دستم رو گذاشتمش رو دستش و گفتم منم مثل تو ام امروز یکی بہم دوبارہ ابراز علاقہ کرد اما من اون رو دوست ندارم درواقع بین تو و یکی دیگہ موندم گفت درک میکنم سختہ ھردومون این طوری بودیم😔 و بعدش ھم رو ب*غ*ل کردیم و از ھم خداحافظی کردیم داشتیم میرفتیم کہ یہ شرور دیدیم کت گفت بہ بہ باز شرور البتہ خوبہ ھا میتونم در کنار ع*ش*ق*م لیدی باگ باشم با این حرف کت نوار سرخ شدم و گفتم ع*ش*ق*م😳گفت چی نہ ی یعنی ارہ امممم ولش بیا بریم شرور رو شکست بدیم اما قبل از اینکہ برہ ب*و*س*ی*د*م*ش کت اولش تعجب کرد ولی بعدش ھمراھیم کرد ( صحنہ لیدی نواری🤩😍🤩😍 ) بعد از ھم جدا شدیم و رفتیم بہ سمت شرور

ایزی ایزی تامام تامام بزن رو اون لایک

نظر و لایک فراموش نشہ

بای بای تا پارت بعد