امیدوارم لذت ببرید 😉
دختر عموی اخم الو یا بهتر بگم..... بلوبری با این حرفش عصبانی شدم و دود از کلم بلند شد که آدرین تا دید عصبانی شدم یک نیشخندی زد انگار قصدش حرص خوردن من بود و گفت خونتو کثیف نکن عزیزم مگه بلوبری چیزه بدی با حرص نگاهش کردم و گفتم نخیر اصلا چیزه بدی نیست با حالت تمسخر ادامه دادم مثل اینکه علاقه خیلی شدیدی به بلوبری داری یک دستش و گذاشت رو شونه ام و گفت اتفاقا ازش کاملا متنفرم و بخاطر همین....
این لقب رو دادم به تو😏 مگه من چی کارش کرده بودم قبلا با هم خیلی خوب بودیم البته مال ۱۳ سال پیش بود خوب خودش شروع کرد این جنگ رو پس منم ادامه میدم خودم جم و جور کردم با کنایه گفتم چه خوب کله موزی تا شنید بهش گفتم کله موزی صورتش از خشم قرمز قرمز شده بود بهش توجه نکردم و دستم و گذاشتم رو شونه اش و گفتم خونت و کثیف نکن کله موزی رفتم پیش بقیه رو کاناپه نشستم آدرین: مرینت وقتی بهم گفت کله موزی اول تودلم خندیدم که داره انتقام میگیره ولی بعدش خیلی عصبانی شدم و بعد از چند ثانیه به خودم اومدم و رفتم رو کاناپه کنار مری نشستم و سرم و کنار گوشش نزدیک کردم و گفتم بچرخ تا بچرخیم بلوبری اونم نیشخندی زد و اروم که خودم فقط بشنوم گفت بچرخ تا بچرخیم....
بعد از رفتن عمو زن عمو ، عمو گفت برم چمدون های مرینت رو بیارم و رفتم تو گوش مامان گفتم مگه اینجا خدمتکار نداره که من برم مامان گفت عزیزم خدمتکار و رو فرستادم برن تا یک ماه مرخصی چون میخوام تا وقتی مری اینجاست با اون کار های خونه رو انجام بدیم آهی کشیدم و رفتم چمدون هاش رو آوردم چقدر سنگینه تو این بجای لباس آجر ریخته بردم تو اتاقش و گذاشتم و گفتم تو چمدونات آجر ریختی یا لباس گفت آجر ریخته ام خیلی سنگینه مگه نه 🤪 واقعا که حتی یک تشکر هم نکرد😐 و گفتم شب بخیر بلوبری 😉 و رفتم بیرون مرینت: من واقعا این آدرین و نمیفهمم یک بار خوبه یک بار بد😒 فک کنم یک تختش کمه ولی قبلا خیلی باهام خوب بود چرا الان اینجوری میکنه ولش کن بابا ما که باهم در جنگیم و فک کنم این خیلی حال بده
و رفتم لباس هام رو عوض کردم هنذفری ام و گذاشتم تو گوشم و سرش رو به گوشیم وصل کردم اهنگ مورد علاقه ام رو گذاشتم اهنگ سنیوریتا و شروع کرم به چیدن لباسام تو کمد بعد از اینکه کارم تموم شد رفتم تو بالکن و نشستم رو کاناپه و...
چشمام سیاهی رفت(نترسید خوابید) آدرین: رفتم تو اتاق مری که بهش بگم منم باید فردا باهاش بیام شرکت که دیدم تو بالکن رو کاناپه خوابیده چقدر تو خواب قشنگه ولش کن بابا نا سلامتی ما باهم دشمنیم هااا خوب من میتونم همین الان همین جا ولش کنم و سرما بخوره و گردنش درد بگیر هم میتونم بغلش کنم ببرمش رو تختش پس از اونجایی که ما دشمنیم گزینه اول رو انتخاب میکنم نه اگه سرما بخوره رو دیت مامان میفته اههههه من چم شده همینجوری با خودم کلنجار میرفتم ک مرینت خودش رو جمع کرد نه اینجوری نمیشه و آروم بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و پتو رو روش کشیدم و رفتم بیرون خودمم نفهمیدم چرا اصلا این کار رو کردم 😪
ببخشید که کم بود پارت بعد رو بیشتر میزارم🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جواب چالش : آره اضافه کن خیلی هیجانی میشه 😏😍😁
دخترم🥰
اره لیوسا ۱۳
خوشبختم اجی لویسا😊
ج چ : بلی
عالی بود سوییتی 💗🤞🏻
عالی بود منتظر پارت بعد هستم میشه برای داستان عکس بزاری چون اینطوری طرفدار های بیشتری جذب میکنه
ج چ:اگه جونت رو دوست داری این دو تا رو تو داستان نیار🔪🔪🔫🔫
ممنون 😘😉
درحال بررسی است پارت بعد ❤
اره پارت بعد رو با عکس گذاشتم 😽
باشه اضافه نمیکنم🙌🏻
مرسی 💕
ممنون که پیشناهادم رو خوندی😗
آفرین دختر خوب البته هنوز نمی دونم دختری یا پسر
اگه دختری آجی میشی و اگه پسری که هیچی بیخیال
آرشیدا هستم و۱۳ سالمه