
سلااام خیلی خوص اومدی به تست بنده حتما حتما منو فالو کن و لایک کامنت یادت نره خیلی ممنونم مطمعن باش به ماجراجویی خفن با من خواهی داشت. عاشقتونم 🖤
پارت قبلی شوگا گفت که به نظر میاد رپت خوبه * من: اره یه جورایی بیشتر رپ ایرانی میکنم . شوگا : اره شنیدم رپرای ایرانی خیلی خوبن . من: میخوای یه اهنگ بزارم ؟ پسرا : اره بزار. گوشیمو برداشتمو اهنگ سیل از شایع گذاشتم . وقتی تموم شد شوگا : خیلی خوب بود خیلی خوشم اومد . من: اره رپ فارسی یه چی دیگست . نامجون : خب اوا تو ارمی هستی دیگه ؟ حالا بگو نظرت راجب ما چیه ؟ من: خب شما زندگیمو نجات دادین . مثل ارمیای دیگه . فقط شاید یکم متفاوت باشه . تهیونگ : خب مثلا چه تفاوتی ؟ من: نمیدونم . شاید یه روزی فهمیدم . جین : چه جالب خودتم نمیدونی . ولی وفتی فهمیدی بهمون بگو . من : حتما . جیمین اومد کنارم نشست و با لبخند نگام کرد و گفت : اوا میشه که یه اهنگ برامون بخونی . خیلی دوس دارم صداتو بشنوم . من: عام خب الان ؟ جیمین : ارع .من : خب چه اهنگی . جیمین : لایف گوز ان خوبه ؟ من: اره عالیه . و شروع کردم به خوندن . صدام خوب بود . جونگ کوک : وای خیلی صدات ارامش بخشه اوا
نامجون : واقعا استعداد داری . حالا رقصت چطوره ؟ من : رقصم . خب راستش نمیدونم . جی هوب : خب با یه اهنگ برقص ببینیم . من: اخه .... خب با چه اهنگی . اهنگ دینامیت خوبه ؟ من: اره . بعد بلند شدم سمت اینه قدی بلند روی دیوار رفتمو اهنگ دینامیت پخش شد . منم رقصیدم . بعد که تموم شد همه دیت زدن و گفتن که خیلی خوب میرقصم و استعداد دارم . بعد که یکم حرف زدیم و خوراکی اینا خوردیم دگیه وقتش بود برگردم . من : خب دیگه داره دیر میشه . باید برگردم . خیلی خوش گذشت خیلی خوشحال شدم . واقعا باعث افتخار بود. خلاصه خدافظی کردم ولی لحظه ی اخر جونگ کوک گفت که تا یه جایی همراهم میاد. یه ماسک زد و با هم راه افتادیم . ماسکو بخاطر اینکه شناسایی نشه زده بود
جونگ کوک : واقعا مچکرم که نجاتم دادی . یه دنیا ممنونم. من: نه وظیفم بود . شما باعث میشین ما حس بهتری به دنیا داشته باشیم . وظیعه ی ماس که از شما حمایت کنیم و مراقبتون باشیم . کوکی : بخاطر دفترت متاسفم . یه حسی بهم میگه که اون خیلی برات مهم بود . من: درسته ولی خب . دیگه رفته . و یکم حرف زدیم و از یه جایی به بعد گفتم تنها میرمو رفتم . رفتم نشستم تو کافه همیشگی . همون شکلات داغ همیشگی رو سفارش دادمو در خاطراتم غرق شدم . (۳ سال پیش . من : نه داداش دستمو ول نکن . داداش : مجبورم اوا . نمیتونی منو بکشی بالا . من باید ول کنم . من: نه ترو خدا ول نکن نههههههه) . زمان حال : شکلات داغم تموم شد . یه ماه به تابستون مونده و فصل امتحاناته . درس اینجا خیلی اسون تر از ایرانه
بلند شدمو برگشتم خونه . صبح بلند شدم. امروز تعطیل بود. به جین قول داده بودم غذا بپزم . بلند شدمو شروع کردم به پختن . همه نوع غذا پختمو اماده شدم که برم . گوشیم زنگ خورد. برداشتم . مامان بود . مثل همیشه . زنگ میزد و حرفی نمیزد .هیچ حرفی سکوت . جواب ندادم . از خونه رفتم بیرونو به سمت بیگ هیت راه افتادم . من: اقا من دیروز اینما بودم به همراه یه اقای کت شلواری اومدم اینجا . بی تی اس منو میشناسن . منشی : خیر خانم نمیشه وارد بشین . من: ای بابا و از پشتم یه صدایی اومد. جی هوب : سلام اقای فوکوزی این خانمو میشناسم دیروز اینجا بود میبرمش بالا . اقای فوکوزی : اخه نمیشه که مسائل امنیتی اجازه نمیدن . جی هوب : مشکلی پیش نمیاد نگران نباشید .اوا دنبالم بیا . دنبالش رفتمو سوار اسانسور شدیم. جی هوب : وای چه بوی خوبی میاد . من : غذای ایرانی بوش مزش حرف نداره . رفتیم پیش پسرا و سلام و احوال پرسی و خلاصه غذا رو باز کردمو به هر کدوم دادمو خوردن . جین : وای خیلی خوشمزه بود ترکیدم . یکی از ارزو هام بر اورده شد دستت درد نکنه . من: خواهش میکنم نوش جونت . جیمین اومد سمتم . دستش یه دفتر بود . یه دفتر خوشگل
جیمین : اوا بخاطر دفتر متاسفیم و گفتی که جبرانش کنی. این دفترو برات هدیه میدیم . و دفترو گرفت سمتم . بغض گلومو گرفت . این خیلی شبیه دفترم بود. از جیمین گرفتمو گفتم : واقعا مچکرم جیمین . خیلی مچکردم از همتون .
ادامه ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد لطفا
حتما مرسی که میخونی 🖤
🥰🥰🥰🥰🥰