ساعت 1:53 AM هست پس خررررررررررر پفففففففففف
آنچه گذشت:مگ گاگت و سوس و وندی و میبل و استن وارد جهان میان بعدی می شوند.......دیپر گم می شود.......
همه:یا ابوالفضل😨😨😨😨و همگی با کله می رن رو زمین 😐میبل:دیپر؟عمو فورد؟آتنا؟شما کجایین😧؟استن:احتمالا به رحمت خدا رفتن 😀میبل:عمو اسی 😡😠استن:باشهههههه😑 اخویییی؟عسلیییی؟اون دختره نمی دونم چی چیییییی؟وندی:هی دیپر کجایی؟مگ گاگت:همکارم(آقا اصلا هر چی مگ گاگت می گه رو با لهجه خودش بخونید)سوس:بچه ها؟
و در همان لحظه یه دروازه باز می شه و دیپر میاد بیرون.میبل:نکنه حافظه اش رو از دست داده.😩دیپر:ع.و.ض.ی جورنالم رو بدههههه 😠میبل:نه خود خودشه.باترکاب:بیا بابا خواستم یه بار هیولا ها رو نگاه کنما.بلاسم:باترکاب اونجا در مورد تک شاخ یا یه موجود گوگولی چیزی ننوشته بود؟باترکاب:نه اگه هم بود عمرا بهت نشون بدم .دیپر:داره ولی دیگه بای.و می ره و پشت سرش رو می بینه.دیپر:عع سلام بچه ها چجوری امدید اینجا؟😅استن:بهتره دیگه جورنال هاتو تو راهرو ول نکنی.دیپر:عع فورد قایمش نکرد؟
وندی:نچ.تو راهرو بود.دیپر:آها.اصلا خود عمو فورد و آتنا کوشن.استن:پس ما برای لاکپشتا امدم بیابون؟هر چند یه بار بیایم اینجا لاکپشت جمع کنیم بری بفروشیم گرونه 😁قیافه همه:😒استن:ای خدا(ارسطو جان با لهجه)
یه هو فورد و آتنا از اونجا میان بیرون و آتنا داره گریه می کنه.😭فورد:دیپر مگه بیل تو رو نگرفته بود؟دیپر:کدوم خری اینو گفته؟من اشتباهی رفتم تو یه دروازه.فورد:آتنا تبریک می گم خواهرت دروغ گویی هم هست.آتنا:😢فورد:گریه کن گریه کن خالی شی.میبل:چی شده:هیچی شکست عشقی خورده.خواهرش هم شیطانه.میبل:آخی بیا بقل من ۶ تا خوردم.
دیپر:خواهر؟آتنا خواهر داره؟آتنا:آره دارم اول می خواستم پیداش کنم و تنها خانوادم بشه😢.ولی فهمیدم شیطانه و با بیل کار میکنه.چیکارش کنم؟دیپر:بزن بکشش😁آتنا:بله؟😳دیپر:جو گیر شدم 😅ببخش.آتنا:آها باشه 😶
خب من برم پیش پیش لا لا 😂😴
شب خوش برو 😑❤قبلش برو نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)