اینم پارت چهارم داستانم امیدوارم خوشت بیاد😄♥️
آقاهه:اگر باشه بد میبینی دوباره دستامو بستن و روی صندلی لقه ای زبار در رفته نشستم در خانه:
ساشا دید براش پامک اومده گوشیشو نگاهی کرد دید پیام رو بعد شماره ی آلیا که براش فرستاده شده بود زنگ زد ساشا: الو سلام خانم من ساشا هستم...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
خیلی قشنگ بود لطفا به تک پارتی من سر بزن خوشت اومد لایک کن 💟
لاکت کردم فالویی بفالو💞
عالی میشه به داستان عشق بی انتها یعنی داستان من سر بزنی