من انتی فنم

های گایز رمان جدید نوشتم راستش این رمان راجب لی هایمین یه انتی فنه

از زبان هایمین:تو کافه مشغول بودم که یه مشتری اومد پارک جیمین همین ایدل کیپاپ یه قهوه ساده سفارش داد منم بردم اشتباهی رو لباسش ریخت اونم عصبی شد و باهام دعوا کرد _سریع معذرت خواهی کن +چرا باید معذرت خواهی کنم _گمشو بیرون

تصمیم گرفتم به همه نشون بدم جیمین اونی که فکر میکنن نیست رفتم اینستا و یه پست گذاشتم *تو پست نوشتم:پارک جیمین همون فرشته ی ارمیا یه هیولاست بخاطر معروفیت خودش رو بالا مقام میدونه مگه رئیس جمهوری چیزیه ؟!

همه کامنتا منفی بود بهم فحش داده بودن دیگه مطمئن شدم اینا کور شدن لباسم رو پوشیدم و رفتم در کمپانی اعضای بی تی اس اومدن منم از دور داشتم داد میزدم:باید معذرت خواهی کنی فهمیدی تو یه هیولا هستی که ارمیا دویدن طرفم منم فرار کردم همه روانی شدن ولی برام مهم نیست

چشم همه رو باز میکنم و نشون میدم جیمین یه هیولاست رفتم سر کار گفتن برو دفتر مدیر مدیر بخاطر اینکه ارمی بود من رو اخراج کرد دیگه خیلی عصبانی شدم رفتم خونه هیچ پولی نداشتم قبض اب و برق چندماه رو پرداخت نکرده بودم پول اجاره خونه رو هم نداشتم بی پول و بی کار شدم

وسایلم رو جمع کردم رفتم خونه ی سوا داشتیم حرف میزدیم که یکی اومد دایرکت و گفت میخواد باهام راجب حرفام مصاحبه کنه منم سریع اماده شدم رفتم

=بهت یه پیشنهاد میدم اگه قبول کنی برات خیلی خوب میشه _پیشنهادت چیه =تو به عنوان انتی فن رسمی جیمین شناخته شدی _خوب چیکار کنم = من یکی از کارمندای کمپانی بیگ هیت هستم و برای درست کردن شایعات اومدم _تو هم‌... =نه ببین ما یه فرصت ازت میخوایم پول خوبی در میاری _خوب پیشنهادت چیه =تو با جیمین تو یه خونه زندگی کنی _چی داری میگی مگه روانیم به حرفت گوش کنم بلند شدم دو قدم برداشتم =ببین تو الان هیچ جایی نداری این کارت رو بگیر فکرات رو بکن بعد بهم زنگ بزن _خودش خبر داره =خودت باید بهش بگی _نه نه ممنون من عقلم رو از دس ندادم رفتم خونه داشتم بهش فکر میکردم منم که کاری ندارم بکنم اینجا هم سر بار سوا شدم وقتی شب سوا خوابید وسایلم رو برداشتم و رفتم به اون شماره زنگ زدم و گفتم باشه قبوله بهم کلید یه خونه رو داد رفتم اونجا خیلی بزرگ و قشنگ بود رفتم تو یخچال چیز میز برداشتم اومدم داشتم میخوردم که انگار یکی در رو باز کرد یا خدا دمپایی رو برداشتم زدم تو سر اونی که اومد تو