سلام دوستان این اولین تست که انجام میدم ممنون میشم پخش کنید💖
صبح از خواب بیدار شدن رفتم دست و صورتم رو شصتم و لباس پوشیدن رفتم پایین دیدم تیهونگ صبحونه اماده کرده عجیب بود اون این روزا با من خیلی سرد رفتار می کرد نمیدونم چی شده حتی بعضی موقع ها رد کاناپه میخوابید تیهونگ:بیدار شدی بیا صبحونه بخور منم میرم کار دارم برای عصر اماده باش میان دنبالت برییم بیرون
گفتم باشع و نشستم صوبحونه خوردم بعد سفرو جمع کردم و رفتم رو کاناپه نشستم و با گوشیم ور رفتم که خابم برد بیدار شدن دیدم تیهونگ اومده خونه حمام بود رفتم بالا درو باز کردم و خوردم به بلا تنه ی خیس تیهونگ تا خوردم بهش سریع از اتاق رفتم بیرون از پشت در صدای خنده ی تیهونگ رو شنیدم
لبخندی زدم و رفتم پایین تا یه لیوان اب بخورم داشتن از کمد لیوان بر میداشتم که یهو تیهونگ از پشتم اومد ولیوان برداشت تیهونگ:ببینم چرا از من خجالت میکشی که همون لحضه لپام گل کرد و قرمز شد تیهونگ: هی برو اماده شو باید بریم ت/ا: کجا میریم تیهونگ : میریم پارتی یکی از دوستام . یه باشع گفتم و رفتم اماده شدم
لباسی که پوشیدم یه لباس مشکی کوتاه بود موهامو درست کردن و رفتم پایین تیهونگ تا منو دید وهنش باز موند که یهو دستاشو گزاشت دور کمرم و گفت:خیلی جذاب شدی بیبی و بعد باهم رفتیم پارتی وقتی رسیدیم باهم رفتیم پیش دوستای تیهونگ باهشون اشنا شدم بعد رفتم یه گوشع نشستم تیهونگ هم رفت با دوستاش حرف زدن یه پسره همش از دور منو دید میزد که دیدم داره میاد طرف من اهمیت ندادم و رومو اونور کردم که دیدم اومد بقل دستم نشست دستشو گذاشت دور کمرم همون لحضع داشتم تقلا می کردم که دستشو اونور بزنم که تیهونگ دید و اومد یه مشت خالی کرد تو صورتش و منو سوار ماشین کرد برد تو خونه بنظر عصابانی بود بعد دستمو کشید و برد تو اتاق پرتم کرد رو تخت لباساشو در اورد و چراق هارو خاموش کرد افتاد روم و لباشو گزاشت رو لبام چند دقیقه ای بو که داشت با لبام بازی میکرد که نفس کم اودیم که یهو
اومد تو گوشم گفت این چند روز سرم شلوغ بود ولی امشب جبران میکنم و اومد و زیپ لباسمو باز کرد و اون روز بهترین روز عمرت بود
امید وارم خوشتون اومده باشع لایک و کامنت یادتون نره
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی بود چطور تستچی این رو منتشر کرد