
سلام لطفا فالو کنید لایک کنید کامنت بزارید

آدرین: نفس نفس زنان بن مرینت نزدیک شدم موهاش رو کنار زدم انگاری خواب خوب میدی لبخندی زدما و پتو یی که وقتی پریدم هوا رو با خودم بردمش ر. کشیدم رو مرینت. لباسم رو عوض کردم رفتم پایین دیدم کسی نیس همه خوابن خدمت کارا هم نیومدن رفتم آدرین شپزپخونه .

کروسان و ماکاران درست کردم . محظوظ اطلاع دستام و شستن استثنا بالا پیشبند بستو و شروع کردم . بعد ازین اینکه درست شدن شیر تو لیوانا ریختم و میز خوشگل چیدم. زویی: داشتم مو هامو شونه میزدم چه یه بوین خوب از پایین اوم رفتم سر من تخت فیلیکس نبود در بر و نگاه کردم دیدم دار تو خواب به سمت بو میره 😂😂😂😂 و تاه تاه میخورا تو در . رز : یه بوی خوب اومد که از عطر منم خوش بو تر بود چشم و باز کردم که با چهره ی ناز گیلبرت رو به رو شدم گونه شو ب*و*س*ی*د*م و لباسم رو عوض کردم
زویی: یه بویه خوب از پایین اومد خواستم فیلیکس رو بیدار کنم نیود آخه کجا رفته . ها این صدای چی بود . اون ور رو نگاه کردم و ببم خنده ترکید فیلیکس تو خواب اون بو رو دنبال میکرد و چون در بسته است دار میخوره به در و خور خور میکنه 🤣🤣🤣🤣. رز: تو اتاق بودم یه بو که از عطر منم خوش بو تر بود اومد رفتم سمتش که متوجه گیلبرت شدم خیلی ناز ملوس بود روی گونه اش یخ ب و س ه زدم و بیدارش کردم . لوکا: با بوی خو رفتم که برم که کلویی خور خور کرد پتو رو سرش بود پا هاش ۱۰۰درجه باز 😂😂😂 بیدارش کردم که گفت. کلویی: من اون شیرینی یا رو نخوردم اصلا امکان نداره دست و پا و شلوار و جلیقه ی چشمم و کثیف کنم . 😳😳 بد بخت شدم این قراره زنم شه الفاتحه

مرینت با اون : بو رفتم پایین کع بایه میز رو به رو شدم و تو ذهنم می گفتم به به رو میزی سفید که گل برگ های صورتی بحش نقش دادن اون ماکارون و کروسان نا ، شیر و این عطر . که حس کردم خیلی وقته یکی نگام میکنه آدرین بود تا نگاش کردم سرش رو برگردوند گفتم : این کار توئه. آدرین: آ آره خوشت اومد. مرینت: سلیقه ی خیلی خوبی داری محشره از بوی اینا معلومه که خوشمزه ان . آدرین دستی به سرم کشیدو گفتم نظر لطفتونه .(این اسلاید لباس مرینت)
گیلبرت: همه سر میز بودیم به جز زویی و فیلیکس گفتم ام بچه ها زویی و فیلیکس کو شن . لوکا: ماکارون رو قورت دادم و گفتم نمی دونم . که یه صدا از هال اومد همه رفتیم اونجا مامان و بابا هم و مایکل و مایکلا هم اومدن و همه زدیم زیر خنده🤣🤣🤣🤣. زویی: در حالی که رو کاناپه مشت میزدم و میخندیدم گفتم یکی🤣🤣یکی این و 🤣🤣🤣جمع کنهههه🤣🤣🤣 . لوکا: بسپورش به من رفتم جولوش گفتم آهای دادا ش بیدار شو . فیلیکس: اینا چه شونه . لوکا: ام به خودت نگاه بکن تا آیت گفتم با یه پرش از پله ها رفت بالا و رفتو اتاق . مایکلا: ای وای الان باید بریم فرود گاه . مرینت و رز و آدرین و لوکا و گیلبرت : چیزایی. مرینت: چرا . مایکل: من و مامانتون میریم و بعدش شما باید این تیجا بمونید چون ،،، زویی به موقع بهتون میگه مرینت: مامان رد بغل کردمو گفتم چرا واشک ریختم. زویی: مرینت رو از مامان جدا کردم گفتم اونا باید به کارا شون برسن ناسلامتی بابا شهرداری پاریس ها . مرینت: به سلامتی برسین براتون دعا میکنم . مایکل: ممنونم دخترم . وقتی رسیدیم فرودگاه گفتم آهههه حالا حسابی ازم ناراحت میشین . مایکلا: ع ز ی ز م اونا درک میکنن و تو ذهنم گفتم شایدم نکنن
لطفا لایک ،کامنت و فالو کنید و بزارید . تسلیت میگم. خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود گلم ولی میشه عدد بزاری ☺💙
عالی بود پارت بعدی