سلام دوستان عزیز اینم پارت سوم امیدوارم دوست داشته باشید.
از زبان میزوکی. تا الان سه ماه از وقتیکه سورن به ایجا امده میگذره سورن خیلی خوب بهم تو انجام دادن وظایف فرشته ایم کمک میکنه. سورن : اقای میزوکی مواد غذای تموم شده باید برید خرید کنید.سورن میخواست لیست خرید رو بده بهم که پاش سر خورد منم ناخوداگاه فرشته شدم و با سرعت اونو گرفتم وقتی بهش نگاه کردم صورتش سرخ شده بود ، تا خواستم حرف بزنم با لقد پرتم کرد بیرون. سورن چرا وقتی بهم نگاه کرد قلبم تند تند میزد
داشتم میرفتم سمت فروشگاه که یک صدای بهم گفت مراقب باش . میزوکی : چی مراقب چی باشم تو کی هستی . بعد دیگه صدا رفت. وقتی رسیدم فروشگاه دیدم هوا بارانی شده.
از زبان سورن . وای خدا چرا هوا بارانی شده احتمالا اقای میزوکی با خودش چتر نبرده بهتره براش ببرم. رفتم که چتر رو برای میزوکی ببرم . یک دفعه یک شیطان سطح بالا از اسمان امد پاین. من رفتم تو حالت فرشته که یک دفعهشیطان پشت سرم زاهر شد و بال راستم شکست بعد منو پرت کرد سمت دیوار شیطان: بمیر فرشته کچولوی احمق همون لحظه میزوکی امد
و منو در حال مرگ دید. شیطان : عجب بوی میدی . مطمعنم تو یک نیمه فرشت. دیدم شمشیر میزوکی در سینه شیطان رفته . شیطان دادش در امد بعد میزوکی فریاد زد میزوکی : به فرمان من زنجیر های بهشتی شیاطین رو نابود کنید. بعد کلی زنجیر از بدن شیطان رد شدن
از زبان میزوکی. کلی وقت از دست دادم. به سرعت رفتم پیش سورن . سورن داشت نفس های اخرش رو میکشید . همون لحظه یاد حرف سورن درمورد خون فرشتگان افتادم . اگر کس از خون نگهبان فرشتگان بنوشه درمان میشه. با دندونم لبم بریدم و بعد خونم به خوردش دادم
وقتی سورن به هوش امد با مشت کوبید تو دهنم با سرعت صوت رفت خونه وقتی رسد خونه درجا رفت تو اتاقش. سورن : خدایا چرا اخه چرا من باید با این فرشته پیوند بخورم . (نکته اگه یک فرشته از خون یک فرشته دیگر بنوشه با اون فرشته پیوند میخوره یا به اصطلاح با اون فرشته نامزد میکنه). وقتی رفتم تو اتاقم خوابم برد . ولی تو یک جای عجیب چشم باز کردم جلوم یک موجود عجیب زاهر شد
موجود : سلام میزوکی من فرشته زمان رموف هستم . میزوکی : تو همون فرشته ای هستی که گوی مقد فرشتگان رو برام فرستادی. رموف :عالی که اینقدر سریع منو شناختی. من به تورو به اینجا اوردم تا بهت بگم فقت یک ماه فورست داری تا خودتو برای.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستان اگر از داستان من خوشتون اومده نظر بدین