10 اسلاید چند گزینه ای توسط: Ara انتشار: 4 سال پیش 2,075 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
شما یه دختر ارمی هستیت که به کنسرت میره و یه اتفاق های میو فته که شما باید بی تی اس رو نجات بدین 💜💜💜💜💜 بریم بی تی اس رو نجات بدیم
امروز با همه روز ها فرق داره چون باید برم کنسرت بی تی اس و اونجا می تونم جیمین رو ببینم خیلی خوبه رفتم حموم موهام سشوار کردم موهام یه حالت ساف و موج داری گرفتن یه لباس سیاه پوشیدم ارمی بوم ور داشتم و به سمت در رفتم و کفش های اسپورتم را پوشیدم ...
بعد از چن ساعت به محل اجرا رسیدم دیدم چن نفر دارن با لباس سیاه و ماسک چماق چاقو پیاده میش اول گفت لابود مال اجرا هست گفتم بی خیال رفتم ردیف اول جیمین رو دیدم که با یه شوقی اهنگ میخونه پسر ها خیلی خوش هال بودن و بعد کمی دقت کردم دیدم یه نور قرمز روی سینه تهیونگ نگا کردم دیدم نور دارم از یه ساختمون بلند 😓گفت چی کار کنم که داد زدم تهیونگ برگشت و نگا کرد اومد طرفم و همون موقعه تیر شلیک شد .........😱
دیدم همه دارن فرار میکنن جیغ میزنن چشام بستم وقتی چشام واز کردم دیدم که یکی داره با چاقو به سمن کوک میره پریدم روی صحنه پسرا تعجب کردن بادی گار ها همه کشته شده بودن 🤕با یه لگد (شما یه رزمی کارید که توی جنگ شرکت کرده 😏)با یه لگد چاقو رو از دستش انداختم پنج نفر اومدن سمت من با چاقوی که دست اون یارو بود همشون زخمی کردم دیدم پسر ها دارن به پاین میرن گفت حتما اون پاین هم کمین کردن دویدم سمت پسرا پسرا ترسید کوکی :طرف ما نا اگر بای میزنمت.جیمین :اون همین الا مارو نجات داد آ/ا:بابا میخوام نجات تون بدم جای بهس کردن ساکت باشد پاین همه کلت به دست وایسا ده بودن دیدم که میله صحنه شله خوب دقت کردم دیدم با یه لگد میتونم صحنه رو خراب کنم رو سر شون دلم زدم به دریا یه لگد زدم بهش صحنه خراب شد ولی شلیک یکی از اون ها به من خورد خون داشت میو مد تا جای میتو نستم مقاومت کردم و پسرا هارو سوار ماشین خودم راندگی میکردم 😎🚘جین که کنار من نشسته بود زهرش رفته بود تر سیده بود چون بی را هنم کاملن خونی بود همه ساکت بودن تا که من جیغ زدم و گفتم میشه یکی به من یه پارچی تمیز بده نام جو که هول😂 شده بود لباسی از عقب ما شین به من داد میخواستم به جین بگم لبا سو فشار بده روی زخم ولی.....
جین خیلی ترسیده بود 😰یاد وقتی اوفتادم که توی جنگ یکی از دوستام مرد و من جنازش رو تا اوردو گاه اوردم رو کردم به جین گفتم ورد وای هند سام ما ترسیده با یه غروری گفت ن..ن ..نه گفتم :اگر نترسیدی میشه این لباس فشار بدی روی جای زخم گفت: امر دیگی نیست گفتم: اگر میخوای نمیرم گفت: ب...می...بمیری نگاه به عقبی ها کردم دیدم اونام تعجب کردن و خودم بیشتر دیدم دوتا ماشین دنبال مان بهشون گفتم سرا تون بگیرن پاین 😫همه : چرا ا/ا اگر نمی خواهین بمیرین سرا پاین سرا شون بردن پاین با ماشین باهاشون بازی میکردم یکی اومد کنار ماشین با کولتی که از قبل باهام بود یه تیر خالی کردم تو مغز توهیونگ که جلو نشسته بود تعجب کرد و به من نگا کرد گفت :قاتلی چیزی هستی گفتم :نه گروه : پس چرا این قدر ماهری گفتم اخه تو جنگ بود اموزش دیدم همشون ساکت شدن .که دیدم یونگی داد زد گفت میخوان بمب بزارن رو ماشین ......
گفتم به همین خیال باش جی هوپ :من نمی خوام بمیرم
جین :من نباید بمیرم من خیلی خوشگلم 🤦🏻♀️🤦🏻♀️
شما :من نمی زارم که بمیرید هه بزن بریم جین بالاخره لباس ور داشت و فشار داد روی زخم که یکم خون ریزی کم تر بشه خندیدم گفتم بزار کل دنیا شما هارو دوست داشته باشن 😀😄 چشام دیگه داشت تار میدید که گوشیم در اوردم زنگ زدم پلیس و گفتم چی شد و قرار شد سر جاده بزرگ راه بیرونشان گاز ماشین گرفتم نمی زاشتم به ماشین نزدیک بشن رسیدیم به اول بزرگ را من رود شدم ولی تا اونا اودن رد بشن به رگ بار گرفتنشون من داشتم از حال میرفتم که صدای جیمین شنیدم که میگفت نجات میدا کریم نجات پیدا کردم بعد چشمام بسته شد،....😞
وقتی چشم هام واز کردم دیدم توی بیمارستانم و جیمین ،کوک ،تهیونگ و یونگی بالای سر من وایسادم بلند گفتم موردم خدا 🤦🏻♀️😱دیدم خندیدن گفتن نه زندی دیدیم کلی گل دور برمن رو یکی شون نوشته بود مرسی که بی تی اس رو نجات دادی خندم گرفت گفتم من بی تی اس رو نجات دادم ؟ دیدم یکی اوفتاد رو و بغلم کرد نگا کردم دیدم یونگی منو بغل کرده جیمین منو بغل کرد تهیونگ کوک اوفتادن روم خشکم زده بود گفتم وا چرا هم چین میکنین یونگی گفت :ما جونمون به تو بده کاریم جیمین :اگر تو نبودی شاید ما الا مورده بودیم 😍😍🥰از خوشحالی داشتم می موردم ولی به روی خودم نیو وردم شب شد دیدم پسرا هنوز کنار منن گفتم توریم نمیشه برید تهیونگ رفت کوکم چند دیقه بعد رفتم جیمینم گفت منم برسون کوک یونگی گفت من هیج جا نمیرم تعجب کردم گفت چرا گفت میترسم توریت بشه صورتم قرمز شد و هیچی نگفتم خوابم برد بیدار شدم دیدم یونگی خواب رفته 😴دکتر اومد تو اتاق یونگی از خواب بیدار کرد و بهش گفت بره بیرو منم گفتم چیزی شده اقای دکتر با یه صدای ترس ناک گفت اگر توی کار ما فضولی نمی کردی الا کاریت نداشتم بالشت ور داشت میخواست منو خفه بالشت گذاشت روی سرم داشتم خفه میشدم که پام خورد به میز و یه چیزی اوفتاد یونگی با پلیسا اومد که ببینن چی شده 😎(فرشتی نجات یونگی )داشتم خفه میشدم که دیدم بالشت از روی سرم ور داشته شد صورت یونگی وحشت زده بود بالش ور داشت و گفت :حالت خوبه ورد پولس هارو پی چوند و اومد طرف یونگی که چا قو رو بزنه بهش......
دستش رو دور گردن یونگی حلقه کرد به یونگی اشاره کردم که پاشو محکم فشار بده روی پای مرده یونگی فهمید داشتم می شمردم یک ، دو ، سه یونگی پاشو گزاشت روی پای یارو و درش گرفت دستش از دور گردن یونگی ور داشت که بزنه چاقو تو شکم یونگی 😱😱دست یونگی گرفتم و کشیدم کنار و میلی که سرم بهش وصل بود زدم بش و اوفتاد پلیسا بهش دسبند زدن بش و بردنش سر راه بر گشت گفت هیچی تموم نشد میام سراغت 😂🤣منم خندیدم گفتم جرعت داری بیا تا با خاک یکیت کنم 😎😏یونگی یه نگا به من کرد گفت دلت درده سر میخواد ها گفتم چه جوردم اون شب از بی مارستان مرخص شدم یونگی اسرار داشت منو ببره به خونش گفتم نه میخوام برم خونه به زور منو برد خونه خودش 🏩شب اون رفت به خواب گواه پیش گروه ولی من تکو تنها با یه لباس مردونه که بوی یونگیو میداد تو خونه داشتم حال می کردم بهم گفت که روی تختش بخوابم ولی گفتم زشته و شب روی کاناپه خوابیدم 🌌⭐
صبح شد از خواب بیدار شدم و دیدم روی یه کاغز نوشته برو حموم و غذای که توی اشپز خونه هست بخور لباسای که توی پاکت هستو بپوش و ساعت 12:00بیا پاین برات سوپرایز دارم اخرشم نوشته بود قوی باش (به نظرتون چی قرار بشه ) همین کارو کردم حاضر شدم و رفتم پاین و دیدم تمام پسرا هستم توی دست هر کدوم هم یه گول بود تعجب کردم این ور اون ور نگا کردم که ببینم اینا مال منن یا مال کسه دیگه 💐جیمین داد زد گفت چرا خوشکت زده بیا رفتم جلو و همه گل هارو بهم دادن و منو سوار ماشین گروه کردن ساکت نشسته بودم هیچی نمی گفتم که ار ام گفت :حالت خوبه گفتم :اره خوبم
کوک با تعجب پرسید :چطوری اخه چطوری تو اون روز تمام اون نر غول هارو زدی همه باهم :اره چطوری خندیدم گفتم 😂😏من اسمم آ/ا(اسم خودتون فرض کنید )من تو نیرو های ارتش بودم و توی اون جا اموزش دیدم که چه جوی با دست خالی بجنگم و چطوری با اسلحه کار کنم جی هوپ :از این که ادم هارو میکشی افسردگی نمی گیری .......
یه نگاه به پسرا کردم دیم که همه بهم نگا میکنن گفتم چرا زجر خیلی زیادی میکشم مرگ خیلی از دوست هام دیدم مرگ خیلی از بچه هارو دیدم بعد از اون از ارتش اومدم بیرو شبا کابوس میبینم مخصوصا خواب رفیقم که داشت روی دستام جون میداد و مجبور بودم تا اوردو گاه ببرمش ولی باز باید باهاش کنار میو مدم ☺😊تهیونگ :واو چه داستان غم انگیزی دیدم اشک تو چشای یونگی با جی هوپ و جیمین جمع شده گفتم چ...چ..چی ...چیشده چرا اشک تو چشاتون جمع شده گفتن هیچی خاک بعد رسیدیم به کمپانی گفتم چرا این جایم گفتن الا میریم تو می فهمی دیدم یا خدا همه به صف وای ساده همه کوت شلوار پوشید و یک ان چشم به رئس گردان که توش خدمت میکردم دیدم جلوش پا چسپوندم سلام نظامی دادم خندید و زد روی شونم و گفت تو مایع افتخار منی دیدم یه مدال زد روی سینم و برام سلام نظامی داد و بعد مدیر بیگ هیت اومد جلو و دستم گرفت گفت میشه بادی گارد این گروه بشی چشام از حدقه در اومد رو کردم به پسرا، پسرا گفتن نه این جوری جونش در خطر میوفته یک لحضه به خودم گفت بائس افتخارم میشه اگر یونگی و جیمین و کله پسرا محافضت کنم 👮🏻♀️سلام نظامی دادم و گفتم بائس افتخار منه که این کارو انجام بدم پسرا تعجب کردن و به من گفتن تو مجبور نیستی 😊☺و برگشتم و با قدرت گفتم به قیمت جونم از بی تی اس محافظت میکنم رئیسم گفت من به یه هم چین دختر شجا و دلیری افتخار میکنم و بهم یه کوت شلوار و دو عدد کولت و یک عدد ماشین مدل بالا و گوشی زد فلیپ و یه بیسیم دادن وقتی اینارو پوشیدم و اومدم بیرون نمی دومم چرا ولی همه خوشکشون زده بود یونی با یه نگاه خیلی عجیبی به من خیره شده بود 😎👮🏻♀️ ....
قرار کولی اتفاق بیوفته ماجرای عاشق شدن پسرا علاقی 😍تهیونگ به شما و علاقی کل پسرا به شما 😍
اگر دوست دارید ادامش بدن بهم بگید قول میدم حیجانی ترش کنم 🥰
I love you
بای بای
روز خوبی داشته باشید ⭐😘😘😘
🥰راستی اسم من آرا هست
اگر برام کامت بزارید سری تر پارت های بعدی و میزارم🥰
بای بانی ها
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
خدایی تو بادیگارد بی تی اس هستی آخه خیلی عجیبه
عالی
وای توروخدا زودتر پارت بعدی رو بذار
باحال بود وای خیلی غلط املایی داشت و طرز تلفظ کلمه ها رو یجوری نوشته بودی 🤣 انگار یه ادم لات داره حرف میزنه 😂😂 البته توهین نمیکنم ولی دفعه ی بعدی چند تا داستان بخون که بدونی چجوری باید بنویسی 😊 لطفا ادامه بده و یه سری به داستان منم بزن 😁🙂
ببخشید بار اولم بود بخدا این قدر شوق داشتم که این جوری شد ببخشید
وااااییییی آرا خیلییییییی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود پارت بعدی رو زوددددددددد بزاااااررررررر 🤩🤩🤩😍😍😍😍😍💜💜💜💜
وای مرسی امروز نوشتم خیلی ممنونم وای
به نظرم خیلی مسخره میشه همه اعضا عاشق یه نفر بشن . به نظرم فقط یکی از اعضا رو عاشق کن چون در غیر اون صورت مسخره میشه
چشم قربان تمام تلاشم میکنم
عالیییییی بعدبعدی
خیلی داستان قشنگه🤩🤩🤩لطفا پارت بعدی رو سریعتر بزار. فقط ی چیزی. کلمه ها رو خیلی اشتباه نوشتی بعضی جاها واقعا نمیفهمیدم که چی نوشتی
ببخشید اولین بارم بود شوق داشتم
ببخشید بیشتر تلاش میکنم