سلامم من اومدم با پارت جدید ببخشید چندماه درگیر کاری بودم و نزاشتم از این به بعد فعالم❤️🤗 بریم برا داستان...
صدای صحبت میومد رفتم بیرون یه مرد غریبه با مادر بزرگ حرف میزد رفتم جلو مامان بزرگم منو دید گفت عه ا/ت بیدار شدی گفتم بله،،، ایشون کین؟ مامان بزرگ:ایشون خب یجورایی رانندته هرجا میخوای بری به ایشون زنگ میزنی میان دنبالت
مرد چشماش درشت شد و به مادر بزرگ نگاه کرد مثله اینکه خودش خبر نداشت برا چی اینجا بود
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
😐😐😐🍷🍷 فالویی بفالو پلیز
فالویی