سلام این اولین داستان منه . البته یه داستان دیگه داشتم می نوشتم که ادامش تو وبلاگم 🙂 من چون هم یه بلینکم و هم یه میراکولر تصمیم گرفتم از ترکیب این دوتا یه داستان بنویسم 🙃 چرا منو نگاه می کنید برید سر داستان 😁
سلام من ماریانم. ماریان لیوانا 😉 پدرم یه طراح مد بزرگ و مادرم هم یه نویسنده مشهور 🙃 من با خواهر و برادر سه قلوم ، ماریا و متیو زندگی می کنم . من و ماریا بلینکیم و متیو آرمی البته مهم نیست (خیلی هم هست😐) بایس من جنیییییییییی و رزییییییییی و بایس ماریا جیسوووووووووووو و لیسااااااااااا بایس متیو هم جییین و شوگاااااا خب منحرف نشیم . خب باید سریع تر توی دبیرستان ثبت نام کنیم آخه به زودی تعطیلات تموم میشه 😢😭خب قبل اینکه چیزی یادم بره باید بگم منو ماریا و متیو میراکولریم 🙃 و خب من دست کمی هم از مرینت ندارم 😅 ماریا شبیه آلیا و متیو شبیه (مشخصات ماریان : موهای بلند و آبی و چشم های قهوه ای ماریا : موهای بلند و آبی و چشمای آبی متیو : موهای کوتاه و مشکی و چشمای سبز )
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
دنبالی بدنبال
فکر کردی باور میکنم که بابام طراح مد مهشور مامانم نویسنده خوب حرفاتو هیچ کس باور نمیکنه هر کی موافقه بگه
ای یه داستان تخیلیه
عزیزم این که از زبان خود واقعیش نیست , داستانه :)