سوتی های وحشتناکم...

تو مدرسه یه معلم خیلی گل به نام حضرتقلی پور داشتیم بعد این خانم محترم(آره جون عمه مامانم)خیلی بداخلاق بود ما بهش میگفتیم حضی گوضی بعد یه بار داشتم ازش سوال میپرسیدم از دهنم در رفت گفتم حضی گوضی فلان چیز چی میشه اون بدبختم هنگ کرده بود

یک بارم قرار شد وقتی پسر عموم میاد تو اتاق بپریم رو کلش پتو رو بکشیم روش بعد کتکش بزنیم(تعجب نکنین شوخیامون خرکیه)در باز شد یکی اومد تو ما هشت نفری رختیم روسرش تا میخورد زدیمش بعد که پتو رو از روسرش برداشت دیدیم ای داد زن عمومو زدیم بعد جالب اینجاست پسر عموم دیده بود داریم یکیو میزنیم اونم قاطی ما شده بود طرفو کتلت کرده بود🙈

مقداری تنفسسسسس

از آسنسور داشتم میومدم بیرون همسایمونو دیدم تو آسانسور چون متوجهش نشده بودم بهد سه طبقه حول شدم گفتم خدا رحمتشون کنه😢

تا اینجا که اومدی لایک هم بکن💖💕

یه مدت هم زنگ میزدم به فامیلا میگفتم عه تو که هنوز زنده ای😒