6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ali84 انتشار: 3 سال پیش 32 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امیدوارم خوشتون بیاد
ادرین بعد از کلاس زبان چینی اش به مرینت پیام داد و پرسید چیزی برای پیدا کردن معجزه گر ها پیدا کرده مرینت گفت نه و عکس تمام صفحه های کتاب رو برای ادرین فرستاد و گفت بیا باهم بگردیم تا شاید زودتر یک راه پیدا کنیم ادرین و مرینت تا صبح گشتن ولی چیزی پیدا نکردن صبح شد و ادرین به مرینت پیام داد که چیزی پیدا نکرده مرینت هم گفت چیزی پیدا نکرده
ادرین گفت مدرسه داره دیر میشه میرم حاضر بشم و تو مدرسه میبینمت
مرینت هم گفت باشه
میریم به نیم ساعت بعد وقتی مرینت و ادرین همدیگه رو تو مدرسه میبینن
ادرین میگه یک فکری داره اما امکان اینکه جواب بده کمه مرینت میپرسه فکرت رو بگو
ادرین میگه از معجزه گر اژدها و مار استفاده کنیم ما میریم به میدون شهر و ثابت میکنیم که لیدی باگ و کت نویر واقعی هستیم وقتی اومد بیرون هولدری که از معجزه گر مار استفا ه میکنه از قدرت بازگشت زمان استفاده کنه و هولدر اژدها دنبالش کنه و هویتش رو بفهمیم و هولدر مار زمان رو برگردونه و کسی هویت ما رو متوجه نمیشه و میتونیم معجزه گر ها رو پس بگیریم (بچه یادم رفت بگم کاگامی به ژاپن رفته به دیدن پدر بزرگش بابت همین دیروز معجزه گر اژدها رو به کسی نداره)
مرینت یکم فکر کرد و گفت فکر عالی است
ادرین گفت فقط یک مشکلی است مرینت پرسید چه مشکلی ادرین گفت اینکه ممکنه اون بگه باید تمام معجزه گر ها رو نشون بدیم که باور کنه کلکی در کار نیست
مرینت گفت برای اون هم یک راه هست ادرین پرسید چی مرینت گفت یادته جغد سیاه رو چجوری گول زدیم ادرین گفت اره فکر بدی نیست
میریم به بعد از مدرسه و ادرین و مرینت رفتن پشت مدرسه و تبدیل شدن و به سمت ساختمان صدا سیما رفتن وقتی رسیدن داشتن اخبار نشون میدادن که لیدی باگ گفت اربابا شرارت ما تسلیم هستیم به شرطی که خود واقعیت بیاد گابریل اتفاقی پیغام لیدی باگ رو شنید و یک تماس تصویری گرفت و گفت قبوله ساعت سه میدون شهر
لیدی باگ قبول کرد به شرطه که ارباب شرارت تمام معجزه گر ها رو تحویل بده تا اون ها معجزه گر کفشدوزک و گربه رو تحویل بدن ارباب شرارت قبول کرد و قرار شد دو ساعت بعد برن میدون شهر لیدی باگ هم با کت نویر و الیا سریع رفتن و دو تا معجزه گر تقلبی درست کردن و توی جعبه معجزه گر گذاشتم لیدی باگ معجزه گر اژدها رو به الیا داد و می خواست معجزه گر مار رو به لوکا بده که کت نویر گفت بزار معجزه گر ما رو من به یک نفر مورد اعتماد بدم لیدی باگ گفت باشه معجزه گر رو به کت نویر داد کت به سرعت به سمت خونه نینو رفت وقتی رسید دید نینو توی اتاقش است به ارومی وارد شد اول نینو ترسید ولی وقتی دید کت نویر پرسید چی شده کت نویر به حالت اول برگشت و وقتی نینو دید که ادرین کت نویر هست بغلش کرد و پرسید چه کمکی میتونه بکنه ادرین معجزه گر مار رو به نینو داد و همه چیز رو توضیح داد و نینو قبول کرد تا کمک کنه ادرین قبل از تبدیل به پلگ یک پنیر داد و هردو باهم تبدیل شدن ادرین به نینو گفت نینو تو اینجا بمون و قبل از اینکه من و لیدی باگ به حالت اول برگردیم از قدرتت استفاده کن و سه دقیقه بعد زمان رو عقب برگردون نینو هم قبول کرد لیدی باگ هم همه چیز رو به الیا توضیح داد و الیا گفت باشه لیدی باگ رفت سر میدون همون موقع کت نویر هم اومد وقتی لیدی باگ کت نویر رو دید گفت معجزه گر مار و به کی دادی کت نویر گفت بزار بعدا بهت میگم لیدی باگ گفت الان بگو که اگه یک وقت نقشه شکست خورد برم و معجزه گر رو ازش بگید کت نویر هم گفت دادم به نینو لیدی باگ هم گفت کار خوبی کردی همون موقع ارباب شرارت از بالای یکی از ساختمون ها پرید پایین یک سنگ از زمین برداشت و به سمت لیدی باگ و کت نویر پرت کرد وقتی مطمعن شد که واقعی هستن گفت در جعبه رو باز کن تا مطمعن بشم که کلکی نمیزنید لیدی باگ هم یکم اومد نزدیک و در جعبه رو باز کرد ارباب شرارت باور کرد که معجزه گر ها واقعی هستن و گفت معجزه گر هاتون رو در بیارید لیدی باگ و کت نویر گفتن بزار از یک معجزه گر دیگه استفاده کنیم تا هویتمون لو نره اربابا شرارت گفت باشه فقط نزدیک باشید و فقط دوتا معجزه بردارید لیدی باگ گفت باشه و به کت نویر گفت پشت اون درخت خوبه رفتن پشت درخت معجزه گر هاشون رو در اوردن و مرینت معجزه گر ببر رو برداشت و ادرین معجزه گر گاو رو و تبدیل شدن لیدیباگ گفت معجزه گر ها رو بده ارباب شرارت گفت اول شما بهتون اعتماد ندارم لیدی تایگر هم همین رو گفت ( لیدی تایگر همون لیدی باگ است و کوع نویر هم کت نویر ) کوع نویر گفت یکی از مردم این کار رو بکنه بد نیست لیدی تایر و ارباب شرارت قبول کردن
.....
یک نفر از مردم هم قبول کرد تا این کار رو انجام بده اول رفت سمت لیدی باگ و جوری رفتار کرد انگار از لیدی باگ متنفره وقتی رسید بهش خیلی اروم زیر لب گفت مرینت ادرین معجزه گر ها رو بدید و به من اطمینان کنید لیدی تایگر وقتی شنید که اون دختر هویت اونها رو میدونه خلی تعجب کرد اونها معجزه گر هاشون رو دادن به اون دختر و اون دختر رفت سمت ارباب شرارت و گفت معجزه گر ها رو بده گرفت و دوید به سمت لیدی باگ و معجزه گر ها رو بهش داد وقتی لیدی باگ معجزه گر ها رو دید اول وصل کرد تا مطمعن بشه کلکی در کار نباشه وقتی دید واقعی است
به دخترک گفت بره معجزه گر ها رو تحویل بده دخترک گفت ولی لیدی باگ گفت برو بده دخترک رفت داد و اربابا شرارت وقتی مطمعن شد واقعی است و دید واقعی است خواست بره که لیدی باگ گفت
لیدی باگ گفت باید تا فردا معجزه گر ها رو تحویل بدی
ارباب شرارت گفت باشه ولی دنبالم نیاید اون ها هم قبول کرد کوع نویر رفت پیش نینو که زودت نزنه کنار هم بودن که الیا سریع امد و کوع نویر گفت حالا نینو
و نینو مار رو کشید عقب و همه چیز به حالت قبل برگشت نینو هم گفت الان کشیدم عقب و کت نویر گفت ممنون ساعت پیشت باشه اگه اشتباه کردیم زمان رو برگردون و بهم بگو نینو هم گفت باشه کت نویر هم به لیدی باگ گفت لیدی باگ هم سریع پرید و رفت پیش الیا و گفت اون کی بود اما الیا نمیدونست چون فقط کسی که معجزه گر تو دستشه همه چیز یادش میمونه
لیدی باگ وقتی فهمید که دیر شده بود و ارباب شرارت رسیده بود به کت نویر زنگ زد و خیلی سریع همه چیز رو توضیح داد کت نویر هم گفت باشه بیا الان ارباب شرارت شک میکنه
لیدی باگ هم گفت باشه و اومد پایین
ارباب شرارت یک سنگ پرت کرد و وقتی دید به اونها خورد و افتاد زمین فهمید واقعی هستن و گفت معجزه گر ها رو نشون بده لیدی باگ از همونجا نشون داد و ارباب شرارت قبول کرد و گفت معجزه گر هاتون رو بدید لیدی باگ گفت اول تو چون بهت اعتماد نداریم کت نویر گفت اصلا یک نفر بیاد معجزه گر هامون رو بگیره ارباب شرارت و لیدی باگ قبول کردن پدر سابرنا اومد جلو و گفت هر سه بیاین جلو اونها اومدن جلو گفت معجزه گر هاتون رو بدید هر سه معجزه گر هاشون رو در اوردن نینو داشت هویت ارباب شرارت رو میفهمید که یک دفعه بانیکس جلوش ضاهر شد و گفت اونها نباید این کار رو بکنن و هویت همدیگه رو بفهمن زمان رو به عقب برگردون و نزار این کار رو انجام بدن و بهشون بگو دنبال امیلیا فارکوس بگردن و بعد رفت نینو هم به حرفش گوش داد و زمان رو به عقب برگردوند و قبل از اینکه کت نویر بره پیش لیدی باگ بهش گفت یک دختری که یک چتر دستش بود بهش گفته نباید این کار رو انجام بدید و باید دنبال امیلیا فارکوس بگردید و بعد رفت کت نویر به لیدی باگ زنگ زد و به نینو گفت همین حرف ها رو به به لیدی باگ بگو وقتی لیدی باگ این حرف رو شنید دید هنوز اربا شرارت نیومده و اونجا رو تا قبل از اینکه ارباب شرارت بیاد ترک کرد و رفت پیش کت نویر و نینو لیدی باگ وقتی رسید پرسید نینو اون کسی که میگی چه شکلی بود نینو گفت یک چتر دستش بود و ترسیده بود و داشت نفس نفس میزد لباسش سفید بود و بخواطر اتیش و دود رنکش به خاکستری میزد
....
لیدی باگ فهمید منظورش بانیکس است از نینو پرسید باید دنبال کی بگردیم و نینو گفت باید دنبال امیلیا فارکوس بگردیم و معجزه گر رو در اورد و به کت نویر داد و خواهش کرد که تا خونه برسونتش کت نویر هم معجزه گر رو به لیدی باگ داد و رفت تا نینو رو برسونه همون موقع ارباب شرارت از بالای یک خونه پرید پایین و دید ما نیستیم فکر کرد یک تله برای همین فرار کرد لیدی باگ هم به الیا زنگ زد و ازش پرسید کجا اش الیا هم گفت دیدم شما همه رفتید منم رفتم الان ت پارک ام
لیدی باگ هم رفت پایین خونه با حالت عادی برگشت و رفت پیش الیا تو پارک نسشت و همه چیز رو بهش گفت
الیا هم متوجه شد و گفت بیا بریم پیش نینو مرینت هم گفت باشه و باهم رفتن به خونه نینو وقتی رسیدن دیدن ادرین زخمی روی تخت افتاده و نینو هم بیهوش رو زمینه
مرینت یک نگاه به دست ادرین انداخت و دید انگشترش نیست
به اورژانس زنگ زد و اومدن ادرین و نینو رو بردن
الیا توی بیمارستان گفت مرینت به نظرت ادرین کنار نینو چکار میکرده نکنه ادرین همون کت نویر است مرینت هم چون مجبور بود واقعیت رو به الیا گفت الیا هم گفت یعنی ادرین همون کت نویر بود این همه وقت و ما خبر نداشتیم مرینت هم گفت اره و لطفا به کسی نگو ما الان دیگه چهار نفر از قویترین ابر قهرمان ها هستیم و من معجزه گر لاک پشت رو به نینو میدم و اگه توی نبرد به معجزه گر دیگه ای نیاز داشتیم بهتون میدم الیا هم گفت باشه همون موقع دکتر اومد بیرون و گفت حال اقای نینو خوبه ولی حال اقای ادرین نه اسیبی که به قلبش وارد شده باعث شده بره تو کما و معلوم نیست کی از کما در بیاد مرینت وقتی این رو شنید واقعا ناراحت شد و انگار از تو نابودش کردن و گفت ممنون اقای دکتر و رفتن پیش نینو از نینو پرسیدم حالت چطوره نینو گفت خوبم حال ادرین چطوره مرینت نتونست چیزی بگه و فقط گفت اون هم خوبه مرینت پرسید چیزی یادت میاد نینو گفت اره یادمه وقتی کت نویر داشت منو میرسوند نمیونم چی شد ولی داشت گریه میکرد اما گریه اش به رنگ عادی نبود اشک اشک اش افتاد روی یک ساختمون و اون ساختمون نابود شد فکر کنم اشک اش توش پنجه برنده بود و بعدش دیدم که الیا تو اومدی و اگشتر رو از ادرین گرفتی و پرت اش کردی توی خونه من بیهوش شدم و ادرین یک اشک دیگه اش افتاد روی سینه اش و بدنش زخمی شد
وقتی الیا این رو شنید خیلی تعجب کرد همونجوری که مرینت تعجب کرده بود به نینو گفت نینو مطمعنی هستی نینو گفت اره میتونی از ادرین هم بپرسی مرینت هم گفت باشه و رفت بیرون
....
مرینت اتفاقی تو راه خونه اقای اگرست دید توی اخبار داره میگه دو تا کوچه اون سمت تر از خونه نینو یک خونه توسط گربه سیاه نابود شده و سه تا زخمی دارن بدون هیچ کشته ای
مرینت وقتی این رو شنید سریه رفت یک گوشه و تبدیل شد و سریع رفت دم در خونه در خونه اقای اگرست اقای اگرست در رو باز کرد و مرینت همه چیز رو به گابریل توضیح داد و گابریل با ترس و ناراحتی و اصبانیت به سمت بیمارستانی که ادرین توش بستری بود رفت و از دکتر وضعیت رو پرسید و دکتر گفت یک اسیبی به قلب پسرتون وارد شده و انگار مادر زادی یک مشکل قلبی دارن و اون مشکل باعث شده نشه درمان کردش گابریل هم خیلی غمگین شد و سوار ماشین شد و به خونه رفت وقتی رسید خونه تمام معجزه گرها رو برداشت فقط معجزه گر طاووس رو وصل کرد و یک هیولا احساسات شبیه خودش ساخت و تمام معجزه گر ها رو بهش داد و گفت ببره توی میدون شهر و بدتشون به لیدی باگ و فقط ازش بخواهد که ادرین رو زنده کنه مرینت رفت به خونه خودشون که الیا بهش زنگ زد و گفت مرینت یک چیز جالب پیدا کردم من تونستیم دوربین های مدار بسته نزدیک های خونه نینو رو حک کنم بیا خونمون تا بهت نشون بدم
مرینت تبدیل شد و سریع رفت خونه الیا و الیا براش ویدیو رو گذاشت مرینت وقتی دید تعجب کرد الیا گفت فقط موندم ارباب شرارت چجوری تونسته این کار رو بکنه مرینت گفت که این کلویی نیست این تویی مگه کوری دعوا شون شد و ویدیو رو بردن بیرون و از بقیه پرسیدن هرکس یکی رو میگفت یکی میگفت شوهرم یکی میگفت مادر و....
مرینت و الیا فهمیدن که ذهن هرکس رو که میتونه باور کنه رو میبینه مثلا مرینت چون نینو گفته بود اون الیا بود اون رو الیا دید و یا چون الیا ناراحت بود که چرا نمونده و چرا ارباب شرارت رو دنبال نکرده
همون موقع بود که یکی از همون دریچه هایی که بانیکس باز میکنه باز شد و الکس افتاد بیرون و بیهوش بود (بچه منظورم از الکس در سنی است که بانیکس میشه)
.....
بچه ها این هم از این پارت تو کامنت ها نظر بدید
تا پارت بعد بای
( بزنید صفحه بعد چالش داریم )
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)