سلام این اولین داستان منه
داستان از وقتی شروع میشه که میرن بستنی می خورند از زبان مرینت:آدرین رفت بقل کاگامی نشست و باهم بستنی خوردن منم رفتم پیش لوکا از زبان ادرین:منو کاگامی بستتنیمونو تموم کردیم و همدیگر رو بوسیدم هرچند من هیچ حسی نسبت به کاگامی نداشتم اخه من عاشق مای لیدیم😍😍
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عزیزم داستانتو خوندم قشنگ بود و مرسی که به داستانم سرزدی
بی نظیر
عالیییییییییی حرف نداره بی نظیره😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
ممنون بابت اینکه نگاه کردی🙏🙏🙏🙏
عالی بود❤️❤️
پارت بعدی رو زود بذار
ممنون 🌹🌹
ممنون از نظرتون پارت بعدی در حال برسیه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏