
های ارمی بریم برای پارت 2😘
8 ماه بعد:از زبان جیمین:الان هشت ماهه کا به یون هی ازدواج کردم و خیلی هم دوسش دارم امروز میخواستم برم خونه ای که با ا/ت توش زندگی میکردم و وسایلمو بردارم😐 شاید بپرسین چرا با ا/ت کات کردم چون اون زیادی شکاک و لوس بود و فهمیدم منو برای پول و ثروتم میخواست 😡 رفتم پیش یون هی داشت آشپزی میکرد .از پشت بغ.لش کردم که برگشت سمتم و گفت: نمیری خونه ا/ت. گفتم :دارم میرم ولی اومد بغل.ت کنم😇و خودشو کیوت کرد 😍😍
(برش زمانی )خونه ا/ت:جیمین:رفتم تو خونه فک کنم باید بگم قبر.ستان تا خونه 😑ا/ت پای تلویزیون بود.و پشتش به من بود سلام سردی دادم و رفتم تو اتاق تا وسایلم رو جم کنم .☺وضعیت اتاق داغون تر بود همه عکسام،نامه هام، کادو هام همه شون شکسته و پاره رو زمین بودن😐💔 ساکن و برداشتم لباسام و لوازمم رو برداشتم رسیدم به عطر ها ی عطر از خودم بود که ا/ت عاشقش بود اونو براش گذاشتم تا زیاد دلتنگی نکنه☺اهههه جیمین چی میگی تو خل شدی ولش کردی حالا میخوای دلتنگ نمونه 😐😬
بعد از کل کل با خدم تصمیم گرفتم بمونه و ی هودی مشکی رنگ که ا/ت عاشقش بود براش گذاشتم😐و رفتم وقتی داشتم میرفتم گفتم:اگر بار گران بودیم رفتیم ،اگر نامهربان بودی..... که با صدای خش دار و بغض آلود ا/ت متوقف شدم😯ا/ت:عشقم، نگو بار گران بودیم و رفتیم نگو نامهربان بودیم و رفتیم 😢بگو با دیگران بودیم و رفتیم😭😭که بغضش شکست و آرم هق هق میکرد ولی من با سنگدلی تمام رفتم و موهکم درو کوبیدم😒
از زبان ا/ت :تو این 8 ماه داغون بودم ی چیز سالم تو ایل خونه نبود .گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم نوشته"💔غریبه💔"جواب دادم و باصدای ضعیفی گفتم :بله . جی..جیمین .جیمین:سلام ا/ت شی من امروز میام خونت و وسایلمو میبرم بای بای. ........بوق.......بوق ......بوق(بچه این بوقا فح.ش سانسور شده نیست پایان تماسه😐💔 )ا/ت:هم ناراحت بودم هم خوش حال ناراحت از اینکه بهم گفت "شی"و رسمی حرف زد و خوش حال از اینکه میتونم ببینمش😔😪
4 سال بعد:ا/ت من تو این 4 سال تونستم جیمین رو فراموش کنم و با لینا و جانگ سو تونستیم تو کمپانی وای جی پی تست بدیم و قبول شیم و الان 3 ساله آیدلیم 😊امروز ی کنسرت داشتیم اسم گروه مون هم کیوت گرل هست و اسم فندمون هم کیوتی هست❤و امروز ی روز عادی تو خواب گاه ماست:جانگ سو داشت لاک میزد ،لینا داشت غرغر میکرد که چی بپوشه واسه جشن امشب و منم رفتم تو آشپز خوبه و از تو جا میوه ای ی سیب برداشت و برم آماده شم چون جشن زود شروع میشد.
برش زمانی به جشن:داخل جشن بودم که نگاه سنگینی رو روی خدم حس کردم وقتی بر گشتم 😐جی..جی..جیمی..ن...جیمین که اومد سمتم و دستم و گرفت و بذر ی قسمت خلوت 😈ا/ت:ولم کن جیمین شییییی.جیمین:نه ا/ت لطفا بهم گوش بده یون هی منو بخاطر پول میخواست و ولم کرد تو یکی لطفا تنهام نزار😢ا/ت:یادته وقتی گفتم نرو بهم گوش ندادی یادته آخرین حرفی که بهت زدم چی بود.جیمین:آره، گفتی ستاره میشی... ولی نه تو آسمون م...م...ن..من .ا/ت :و بله من ی ستاره شدم و تونست......که با صدای لینا متوقف شد .لینا:تونست ی ستاره شه ولی نه تو آسمون تو ،ات بیا بریم ادامه جشن 😒ا/ت:داشتم با لینا میرفتم که جیمین دستم و گرفت و گفت:ولی من هنوز عاشقتم😢ا/ت:اگه عاشقم بودی نمی رفتی با یون هی😡
پایان پارت 2😊 اگه پارت بعد رو میخواید 20 بازدید 10 کامنت و 5 لایک☺شرایطش واقعا راحتنا😐 برو نتیجه آنچه خواهید خواند😙
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جون هرکی دوست داری پارت بعدو بزاررررر
پارت بعددددددددد
از ا.ت خوشم اومد ثابت کرد بدون جیمین میتونه ولی
#جیمین-سنگدل-نیستتتتتتتتتت
پارت بعدی بزار عالیه
ببخشید دیر اومدم بخونم
یه مدت قیبیده بودم
الان دباره اومدم
جیمین ما انقدر سنگدل نیییییس
ا/ت چ گناهی کرده بود اخه
لنتی اومده دوباره میخوادت میگی نه
غلط میکنی میگی نه
عزیزم به آرامش خودت مسلت باش آرام بعدن دلیلش رو میفهمی💜
پارت بعدییییییی
باشههههه❤💋
خواهش میکنم پارت بعدو بزار
باشه عزیزن❤💋
خیلی عالییییی بود
مرسی کیوت❤
عالی بید پارت بعد :)
مرسی❤
خواهش :)
عالیه 😄
مرسی❤