12 اسلاید صحیح/غلط توسط: min soooo انتشار: 3 سال پیش 1,263 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم ادامه . ناظر خوشگلم لطفا منتشر کن . لاو یووو.
خب بریم سراغ ادامه
امروز قرار بود لایو بزاریم . استرس داشتم خیلی خیلی زیاد . از یک طرف هم نگران بودم قلبم وسط لایو درد بگیره . ولی درد نداشتم . این خوب بود . لایو ساعت ۱۰ بود . ولی من از ۶ صبح پا شدم . اول اتاقم رو که انگار بمب منفجر شده بود توش مرتب کردم . ۱ ساعت طول کشید . رفتم بیرون یکم پیاده روی وقتی رسیدم خونه یک فکر شیطانی به سرم زد 😈😈😈از گوگل ی ویس دانلود کردم که صدای جیغ زن بود . بلند گو ها رو روشن کردم و گوشیم رو بهش وصل کردم . ولی تنها نمیتونستم نقشه رو عملی کنم . بی صدا رفتم اتاق شوگا .... دستم رو گزاشتم رو دهنش که جیغ نزنه . وقتی به خودش اومد ، گفت = چته چرا اینطوری میکنیییی . سکته کردم . مین سو = هیونگ یک نقشه دارم آروم باش بقیه بیدار میشن .....
بعد گفتن نقشه به شوگا دو تایی رفتیم پایین . ویس جیغ رو پخش کردیم . انقدر صدا بلند بود که خودمون هم ترسیدیم چه برسه به بچه ها که خواب بودن .
۶ تا پسر با قیافه ها جنگ زده با سرعت برق از اتاقشون اومدن بیرون . با دیدن قیافه هاشون ،منو و شوگا داشتیم زمین رو گاز میزدیم از خنده . بعد از تموم شدن خنده هامون ، به جای ۶ تا قیافه خندون ، ۶ تا قیافه عصبانی دیدیم . مین سو = شوگا ! فرار کنننننن! با این حرفم منو شوگا فرار کردیم و بقیه هم دنبالمون .
شوگا = بچه ها ما دو نفریم شما ۶ نفر . عادلانه نیست . جونگ کوک = هیونگ این عادلانه اس که با یک جقله بچه هم کاری کنی تا ما رو به طرز وحشیانه ای بیدار کنید ؟؟ مین سو = یاااااا ( به معنای اعتراض در کره) من جقله نیستم. هیونگ( رو به شوگا) نظرت چیه همه رو ضربه فنی کنم؟؟؟
با این حرف بچه ها یاد باشگاه افتادن و در رفتن . تو هم با شوگا گفتی = بزن قدش 🙌
ساعت رو نگاه کردی . ۸ و نیم بود . صبحونه خوردی و رفتی حموم اما نمیخواستی با مو های فر بری تو لایو . پس گفتی = بچه ها کدومتون میتونه موهای منو صاف کنه ؟؟ هر هفتاشون گفتن = من . مین سو = خب پس یکیتون بیاد مو های منو اتو کنه
بعد از یک دقیقه نامجون اومد اتاقت
اتو رو دادی دستش . کارش رو بلد بود ولی هر چی بیشتر میگذشت استرس تو بیشتر میشد . حالت داشت بد میشد . قلبت کوچولو کوچولو تیر میکشید . که یکم ماساژ دادیش و یدونه قرص خوردی . بعد از تموم شدن موهات گفتی = هیونگ خیلی کارت خوبه هااااا . نامجون = مرسی... مین سو حالت بده؟؟ مین سو =خیلی استرس دارم برای لایو ....دست خودم نیست
لایو شروع شد . کامنت ها رو میدیدم که میخواستن بدونن من کی ام . نامجون = خب سلام آرمی ها همونطور که کمپانی گفته ما یک عضو هشتم داریم. (با دستش به تو اشاره میکنه ) مین سو= سلام من کیم مین سو هستم ۱۵ سالمه . عضو هشتم گروه بی تی اس . امیدوارم با هم موفقیت های زیادی رو کسب کنیم . نامجون = مرسی مین سو . آرمیون بیوگرافی کامل مین سو رو کمپانی در اختیارتون میزاره فعلا ما باید بریم . خدانگهدار
نامجون لایو رو قطع کرد . منم یک آهی کشیدم و رو صندلی وا رفتم . تا به خودم اومدم دیدم پسرا دارن خودشون رو میکشن تا بهم نخندن . درست نشستم و با صورت پوکر گفتم = راحت باشید . بخندید. یهویی اتاق منفجر شد . خودمم خندم گرفت
یاد کامنت ها افتادم . دویییدم تو اتاق تا برم از تو لایو سیو شده بخونمشون . میخواستم نظر مردم رو راجب خودم بدونم .
از دید تهیونگ = دختره کیوت . خیلی استرس داشت معلوم بود . ولی یهویی دویید سمت اتاقش . جانگ کوک = بچه ها یعنی با این عجله کجا رفت؟؟؟ جیمین = فکر کنم رفت کامنت ها رو بخونه جی هوپ = وای نه 😨😨من کامنت ها رو میخوندم هیت ها ... زیاد بودن . نباید بخونه تهیونگ = ولی فکر کنم دیگه دیره....(صدای هق هق های مین سو از اتاقش میاد) شوگا = من میرم پیشش
از دید مین سو = رفتم و کامنت ها رو خوندم . هیت ها ..... چرا اینقدر زیادن؟؟ یاد بچه های پرورشگاه افتادم. اونها هم این حرفا رو بهم میگفتن . هق هق هام کم کم شروع شد اما گریه نکردم ... انگار اشکام خشک شده بود . شوگا اومد تو اتاق و کنارم رو تخت نشست . شوگا= مین سو ، کامنت ها رو خوندی؟؟ با حرکت کله ام بهش گفتم آره.... دلم گریه میخواست ... که یک دفعه شوگا بغ لم کرد. فکر کنم فهمیده بود دلم ب غ ل میخواد . با بغ لش بغضم ترکید و شروع کردم به گریه . خیلی خیلی گریه کردم... جای تمام وقت هایی که چشم هام رو میبستم و جلو اشک ریختنم رو میگرفتم ... گریه کردم . انقدر که نفهمیدم کی خوابم برد .
از دید شوگا = مین سو رو ب غ ل کردم .میدونستم بیشتر از هر چیزی نیازش داره . شروع کرد به گریه کردن . فکر کنم دلش خیلی پر بود . اشک هاش لباسم رو خیس کرده بود . میدونستم بچه هام دارن میشنون صداش رو .بعد یک مدت آروم شد . از خودم جداش کردم و فهمیدم خوابیده. رو تخت درازش کردم و پتو انداختم روش . دلم براش میسوخت . رفتم بیرون بچه ها رو مبل نشسته بودن
منم نشستم کنارشون . جیمین = خیلی گریه کرد؟؟ شوگا = ( بلیزش که از اشک های مین سو خیس آب بود نشون میده ) خودت چی فکر میکنی؟؟؟
از زبان مین سو = از خواب بیدار شدم . ای لعنت . سرم چقدر درد میکنه . من کی خوابیدم؟؟ چن دقیقه طول کشید تا همه چیز یادم بیاد . و با یادآوری کامنت ها حالم دوباره بد شد ولی این سری ناراحت نبودم ، عصبانی بودم . شاید از خودم شاید از آرمی ها. نمیدونم . یک روز کامل خوابیدم ؟ چقدر گشنمه . ساعت چنده ؟؟
رفتم به سر و وضعم رسیدم و رفتم پایین . سلام دادم و صبحونه خوردم . خدایاااااا چقدر گشنم بود . چرا حالم بده؟ تب دارم ؟؟ آره تب دارم . ولش کن خوب میشه . مین سو = جین هیونگ من میرم پیست موتور سواری ، بعد هم میرم باشگاه . فکر نکنم برای ناهار بیام . جین = مطمئنی؟؟ باشه . هر جور راحتی مین سو = بله ، ممنون
آماده شدم رفتم پیست . تند میرفتم . خیلی خیلی تند . مدیر پیست ترسیده بود . از خودم چن تا عکس پست کردم در حال موتور سواری تا بچه ها فکر کنن حالم خوبه...
و دوباره شروع کردم به موتور سواری . نیم ساعت بعد رفتم کامنت ها رو دیدم . در حد مرگ عصبانی و ناراحت بودم . نمیدونم چرا ... تبم بالا رفته بود . ت ف تو ر و ح ش . راه افتادم سمت باشگاه. در رو باز کردم و دیدم جانگ کوک اونجاست سلام داد و منم جوابش رو دادم . گوشیم که هنوز تو بخش کامنت ها بود پرت کردم ی گوشه کت چرمم رو هم در اوردم و بدون دستکش شروع کردم به ضربه زدن .
از زبان جانگ کوک = مین سو اومد تو . عصبانی بود . قرمز شده بود . داشت بدون دستکش محکم ضربه میزد . نگرانش شدم اما جرئت نداشتم برم سمتش . زنگ زدم به جین جانگکوک = الو هیونگ جین = سلام چی شده جانگکوک = هیونگ مین سو اومده اینجا . خیلی عصبانیه . داره به کیسه بوکس بدون دستکش ضربه میزنه . انقدر وحشتناک شده میترسم برم سمتش بیاین اینجا . جین = آم با..باشه باشه اومدیم خدافظ
از زبان مین سو = دستام زخم شد عین آبشار داشت خون میومد . نفسم بالا نمیومد . با ضربه آخر کیسه بکس از جا کنده شد. قفسه سینم درد میکرد . پاهام شل شد و افتادم زمین . کوکی سریع دویید سمتم . پشتم رو ماساژ داد . نفسم که جا اومد بلند شدم برم که همزمان با بلند شدنم در باشگاه باز شد و بچه ها اومدن . دستام درد میکردن . به سمت در خروجی رفتم که یکی دستم رو گرفت . شوگا = کجا میری ؟؟ معلوم هست چته؟؟ وایسا ببینم . چرا انقدر داغی ؟؟ تب داری؟؟
دستم رو از دستش کشیدم بیرون و با تمام زورم گفتم = خوبم
از زبان شوگا = تب داشت . گفت خوبه اما نبود . دختره احمق . رفتم دنبالش ولی سوار موتور شد و رفت . برگشتم تو باشگاه . شوگا= جانگ کوک دقیق بگو چی شد . و جانگ کوک هه چیز رو میگه
جی هوپ = بچه ها باید اینو ببینید (گوشی مین سو دستشه ) . گوشی رو دیدیم . باز هم کامنت . باز هم هیت . الان چی کار باید بکنیم ؟ یهویی ی چیزی تو ذهنم جرقه زد . بی سیم رو از جیبم در اوردم و گفتم = بچه ها مین سو اینو بهم داد خودش هم داره . اگه پیشش باشه میتونیم بفهمیم کجاست
از زبان مین سو = رفتم جنگل . آرامش خاصی از اونجا میگرفتم . روی برگ های خشک پاییزی دراز کشیدم که یک قطره آب ریخت روی صورتم . ی حسی بهم میگفت آسمون هم به حالم گریه اش گرفته . صدای شوگا رو شنیدم . اول فکر کردم اینجاست اما بعد یاد بیسیم افتادم . شوگا = مین سو ما نگرانیم . اگه میشنوی جواب بده. دلم نیومد بلاتکلیف بزارمشون . پس گفتم = میشنوم . شوگا = خب کجایی بگو بیایم پیشت . بارون شدید شده بود خیس آب بودم خوابم گرفته بود و چشمام سیاهی میرفت . پس با تمام جونی که برام مونده بود گفتم = جج...ننن...گگگ..لل . و بعد همه جا سیاه شد و من به خواب عمیقی فرو رفتم
خب تموم شد . منتظر پارت بعد باشید و حمایتم کنید .
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
افرین
عالییییییییی
مرسی عزیزم 😘😘