سلام دوستان بالاخره تصمیم گرفتم این قسمت رو هم بزارم 🙂 ولی به شرطی که شما هم همراهی کنین تنبلی نکنین یه لایک و کامنت برای خوشحال کردن دل من که چیز بدی نیست 😞 پس لایک و کامنت یادتون نره باشه؟ مرسیی😚
آنچه گذشت : یه شمشیر داخل آب بود… بتونم کسی رو ببینم و ازش بپرسم کجام و اینجا کجاست… چشمم به یه سنگ فرش افتاد… سریع رفتم و از یه پسر بچه پرسیدم… پسر : اینجا لاپیتا هست سرزمینی سرسبز و زيبا و همینطور پُر از ایکتیوسانتورها… همینجوری برای خودم قدم میزدم که یهو یه ایکتیوسانتورها بهم حمله کرد… خیلی سریع بودم خودمم نمیدونستم چجوری انقدر سریع ایکتیوسانتورها رو زدم نفله کردم 😏… بعد از اینکه کارشو ساختم یه دست رو شونم احساس کردم…
برگشتم و دیدم 😮
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
ببخشید یه سوال دارم تو این داستان رو از یه انیمه ایده گرفتی ؟؟
اگه از انیمه بوده میشه بگی اسم انیمه چی بوده؟؟ لطفا
ایده اصلی که میرن به یک بعد دیگه کار خودمه ولی مدلش که مثلا جنگی و فانتزی و ایناست از انیمه هنر شمشير زنی آنلاین گرفتم
آجی من تازه دیدمش
عالیییییییییی بود نه اصلا عالی نبود فوقالعاده بوووووووووددد آجی جون 😍😍😍😍💗💗💗💗💗💗💗
مرسیی اجیی 🤩
پس بعدی چرا نمیاد
بعدی را فردا بزار
باشه باشه الان میرم کاملش میکنم میزارم 😂
بد جا کات کردی
بوبخشید من با برنامه کار میکنم ک هر اسلاید چی داشته باشه نصف پارت بعدو هم نوشتم الان میرم کاملش میکنم 😗🏃♀️
یهو چی ؟
بعدش چی میشه
نترس میمیرن 😁
آن پارت خیلی دیر آمد زود بعدی بزاریا
من خیلی وقته گذاشته بودمش خودش دیر اومد 😐💔
خیلی خوشمل بود
واییییییییییی عالیی بود
مرسی🤩
عالی بود خواهری 🌷😘
مرسی داداش جونم 😍