کمیک کوتاه پنهان نمیاند

سلام میخوایند با هم آشنا بشیم من آیدا هستم ی دختر معمولی با ی زندگی معمولی فقط ی رازی تو زندگی هست من عاشقققققققققققق میراکلسم😍 آموزش؛ 🐞 لیدی باگ. 🐾پیشی. 🐛 لایلا شرور نویسنده😘 بریم سراغ داستان

بعد از ی بنرد طولانی؛ 🐞/ خدافظ پیشی کوچولو 🐾/ خدافظ بانوی من 🐾/ هی فکر کنم یک چند دقیقه پیش تموم شد😼 🐛 / نبرد تازه شروع شد 🐞/ گربه سیاه همین الانه که به حالت آدی برگردم 🐾/ تو برو بسپارش به من

🐞/ خیلی ممنون زود بر میگردم 😘/ وقتی کفشدوزک به بالای برج ایفل رسید 🐛/ میخوای آدرین رو از اینجا پرت کنم پایین؟ 🐞/ نه اینکارو نکن! 🐛/ پس گوشوارها تو بده به من 🐞/ به اون آسیب نرسون!  🐞/ هر چی بخوای بهت میدم....

🐾/ لیدی باگ نه ! این کارو نکن 🐞/ ساکت شو 🐾/ ...! 😘/ مرینت قافل از اینکه اون ی توهم خبر نداشت 🐞/ آه 😘/ بخیر گذشت کت دست مرینت رو گرفت !! 🐾/ م.. مرینت؟... 🐞/ منو ببخش کت 😔

🐞/ اگه این چیزیه که واسه ول کردن آدرین میخوای بگیرشون ! 🐞/ حالا بزار اون بره! 🐾/ مرینت ، نه این کارو نکن !!! 🐛/ هرجور عشقته ! 😘/ لایلا آدرین رو از برج ایفل پایین برت کرد

🐛/ اوپس دیدی چی شد از دستم سر خورد 🐞/ 😭😭نه !!! آدرین !! 😘/ مرینت سی کرد دستش رو بگیر اما دستش نرسید 🐞/ نه!!!!  آدرین😭😭!! 😘/ کت مرینت رو بالا کشید 🐾/ اون فقط ی توهمه مرینت !!!

🐞/ نه !! 🐾/ مرینت 🐞/ کت نجاتش بده 😣😖😫😭 🐾/ اون واقعی نیست یه توهمه😣 🐞/ هنوز میتونی نجاتش بدی💔😭 نه...  نه... 🐾/ مری... 🐞/ آ... آدرین... ادرین...

🐾/ مرینت... 🐞/ ولم کن 😘/ مرینت رفت و به ی کوشه ی برج تکیه کرد 🐞/ چرا نجاتش ندادی؟! 🐞/ تو باید اونا نجانت میدادی...نه من😖😫😭😭 🐞/ آدرین...  متاسفم... 😘/ ی هو کت لبخند زد

🐾/ مرینت؟ 🐾/ لطفا به من نگاه کن 🐞/ تنهام بزار !! 🐾/ مری،گوش کن من می دونم اون آدرین واقعی نبود 🐾/ پنجه ها داخل پلنگ

🐾/ چون من اینجام مرینت... 🐾/ سلام مرینت 😁 🐞/ !... 🐾/ تعجب کردی؟! 😅 😘/ مرینت دست آدرین رو گرفت🙁 🐞/ دروغ نگو !! 🐞/ گمشو ! من از تو هم مریض ترم😤 🐾/ اما اما مری... من ی توهم نیستم 😟 🐾/ حالا من میدونم که میترسی ولی یه نگاه به پایین بکن 🐾/ تو آدرین رو اونجا میبینی ؟؟؟ 🐞/ ن...  نه ببخشید اگه بد بود این اول داستانمه😞