😂اتفاقات خنده داری که برام اتفاق افتاده😂

سیلام😐🤝🏻😂😐🤝🏻😂💙🤝🏻🤝🏻😂😂

یبار انقدر رفته بودم داخل گوشی(منظور از دار دنیا بی خبر بودم😐)یه بطری کنارم بود فکر کردم آبه بازش کردم خواستم بخورم دیدم ازش بوی سرکه میاد،،کم مونده بود گوشی از دستم بیفته😐😂هیچی دیگه داشت حالم بد میشد خوب شد نخوردم😐🤝🏻

یبار توی ماه رمضان چند دقیقه مونده بود به افطار حوصله م سررفته بود،،گفتم بیارم یه مجله بخونم(از اون کودکانه ها😐🤝🏻)یه آزمایش دیدم این بود که یه یخ رو میندازی تو یه لیوان آب بعد روی یخ نمک میریزی و نخ دندان رو میندازی روی یخ،یخ به نخ دندان میچسبه😐🤝🏻هیچی آوردم امتحان کردم جواب نداد گذاشتم همونجوری موند یک دقیقه مونده بود افطار که وقتی گذشت مامانم گفت بیا یه لیوان آب بخور(اونم اون لیوان بود که یخ اش با نمک حل شده بود😐مامانم هم نمیدونست که🤝🏻😐🤝🏻😐)گفتم به به تشنه ام یه قلپ قشنگگگگگگگ قورت دادم همون جا🤮🤮🤮🤮🤮🤮🤮🤮🤮انگار آب نمک میخوری دیگه اه😑🤢

یبار یکی رو قشنگ جلو همه ضایع کردم🤣ازش پرسیدم تو چرا زبان انگلیسی رو ادامه نمیدی؟،،گفت من ترم ها شو خوندم و بلدم.گفتم پس بگو خلال دندان چی میشه.گفت عهههههه من چه بدونم😐😐🤝🏻🤝🏻🤝🏻همین دیگه قشنگ جلو همه ضایع شد😶😈

من قبلا ها خیلییییی از زنبور میترسیدم الان هم میترسم ها ولی کمتر😐🐝اونموقع ها که مدرسه ها باز بود و کرونا نبود،،معلم داشت ریاضی درس میداد وسط اش یه زنبور از پنجره اومد داخل کلاس😐همه جیغ میزدن،،معلم پوکر به همه نگاه میکرد😐😐منم اونموقع ها خیلییییی میترسیدم از زنبور😐🤝🏻وانمود میکردم نمیترسم و ثابت بدون تکون خوردن داشتم به تخته نگاه میکردم انگاری شجاعم😐😐🤝🏻🤝🏻از درون داشتم پاره میشدم😐😐🤝🏻🤝🏻از یه طرف داشتم قش میکردم از خنده😐🤝🏻از یه طرف داشتم سکته میکردم🤝🏻😐🤝🏻بعد زنبور اومد طرف من همه جیغ کشیدن پارلاااااا الان نیشت میزنه😐😐🤝🏻🤝🏻🐝🐝بعد منم اصلا انگار اونموقع دیگه بدون تکون خوردن هیچکاری نمیکردم تا اینکه زنبور از کلاس رفت و نفس کشیدم😐🤝🏻🐝بعدشم که معلم دعوامون کرد که چرا از زنبور میترسین😐🐝🤝🏻

من با یکی از دوستام خیلی دعوا میکردم😐🤝🏻مثلا توی اردو سر اینکه کی واسه معلما نسکافه ببره دعوا میکردیم😐🤝🏻

لطفا بلایک😐💙🤝🏻