لطفا لایک کنید و کامنت بزارید و این داستان رو به بقیه هم معرفی کنید💗فالو💗
امیدوارم اعضا خونه نباشن........به سمت خونه رفتم .....بادیگارد: ببخشید شما نمی تونید وارد بشید......لیا: اممممم من خدمت کارم امروز شما خبر کردید که یه خدمت کار بیاد و خونه رو تمیز کنه......بادیگارد: لطفا کارت تون رو نشون بدید
لیا: بله چشم بفرمایید...فقط ببخشید اعضا خونه هستند....دیدم بادیگارد با یه نگاه تعجب بهم نگاه می کنه ...لیا: آها ببخشید.😅.....بعد داخل خونه شدم......واییییی دلم برای اون روز که داشتیم با اعضا جرعت حقیقت بازی می کردیم تنگ شده......خب فکر کنم باید شروع کنم.......پیش بندم و بستم و شروع به تمیز کردن کردم.......فکر کنم اعضا خونه نبودند چون صدایی نمی آمد........دو سه ساعتی گذشت و حال رو تمیز کردم و باید می رفتم اتاق ها رو تمیز کنم و بعد از اتاق ها بیاد برم آشپزخونه رو تمیز کنم .....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
پارت بعدی رو زودتر بساز
باشه چشم😊
الان توی برسی🙂
پارت بعدی کی منتشر میشه؟
به زودی منتشر میشه😊
عالی بود❤❤❤❤
پارت بعدی رو زودتر بزار🤗🤗
مرسی😊چشم