8 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♡JH♡ انتشار: 3 سال پیش 40 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
.........
☆قلبم داشت تند تند میزد،یهو جونگ سوک گفتوقتی اینو گفت یه نفس عمیق کشیدم.نگاهی به ساعت روی مچم کردم ودیدم داره خیلی دیر میشه.دستامو از توی دستای جونگ سوک اوردم بیرون ودستاشو گرفتم وبهش گفتم
از زبون جونگ سوک
&من ا/ت رو خیلی خوب میشناختم معلوم بود که یه دلیل مهمی داره،وقتی بهم گفت کمک میکنی خیلی خوشحال شده بودم که قراره بهش کمک کنم وبه خاطر همین قبول کردم.ا/ت داشت صحبت میکرد اما باخودم گفتم ا/ت خودشو تغییر داده تا کسی اونو نشناسه وهمین طور داره از پله ها بالا میره تا کسی اونونبینه،داشتم نگاه ا/ت میکردم اون همین جور داشت نگاه به ساعت روی مچ دستش میکرد معلوم بود عجله داره وباید زود به کارش برسه پس تصمیم گرفتم ا/ت رو از اسانسور ببرم به طبقه سوم اون جوری زمان کمتری میگذره وزودتر میرسیم.☆جونگ سوک مچ دست چپمو گرفت واز پله ها با سرعت اومدیم پایین.روبه روی اسانسور بودیم.جونگ سوک گفت همینجا بمون تامن برگردم.سرمو تکون دادم وگفتم باشه.[*چندی بعد]جونگ سوک اومد.یه ویلچر با یه لباس مریض همراه خودش اورده بود.داشت نفس نفس میزد وتوهمون حال گفت ا/ت سریع برو این لباسا رو پشت در پله ها عوض کن.لباسا رو از دساش گرفتم ورفتم عوض کردم وامدم وروی ویلچر نشستم.جونگ سوک سرشو اورد کنار گوشام وبهم گفت محکم بشین،سرمو تکون دادم که نشونه باشه بود.یه ماسک از جیب فرمش اورد بیرون وگفت اینو بزن وعینکتم بیرون نیار.&سعی خودمو کردم وبا تمام سرعتم رفتم یه لباس پیدا کردم و ویلچراز یه پرستار گرفتم.[*چون دکتر بوده اونجا پرستاره اونو میشناخته وفکرکرده جونگ سوک برای یه بیمار میخوادویلچرو پس بهش میده]
☆جونگ سوک با تمام سرعتش وبه صورت کاملا عادی منو به طرف در اسانسوربرد وسوارشدیم.نفسمو حبس کردم وآهی توی دلم کشیدم،استرس داشتم ونمیدونستم عواقب این کارمون چی میخوادبشه.&معلوم بودا/ت خیلی استرس داره چون مدام صورتشو برمیگردوند طرف من.[*کمی بعد]☆ صدای باز شدن در اسانسور به گوشم رسیدبالاخره رسیدیم. نفس عمیقی کشیدم.تا از در اسانسور اومدیم بیرون چندتا از همکارام داشتن از جلو میومدن طرف ما.بدنم سرد شد یهو احساس کردم یه کار خیلی بدی کردم.&از اسانسور بیرون اومدیم بچه های بخش داشتن به طرف ما میومدن.سرمو کج کردم ونگاهی به ا/ت کردم ،از حالا نشستنش معلوم بودکه دستپاچه شده وترسیده.ویلچرو به سمت تختی که پیشمون بود بردم وجوری رفتارکردم که انگار اصلا اونا رو ندیدم.☆اوه بالاخره ازاین هم گذشتیم.کمی بعدداینکه محیط اونجا خلوط ترشد از روی ویلچر بلندشدم وبا جونگ سوک به سمت اتاق تجهیزات فوری رفتیم.
☆ وقتی رسیدیم سرمورو به جونگ سوک کردم وبهش گفتم که چ چیزای میخوام واونم با تکون دادن سرض تائید کرد.هردومون سریع وسایل هارو اوردیم وچون دوتا بودیم کارمون سریع شد. وقتی وسایلوروی میز گذاشتم یه لحظه با خودم گفتم حالا اینارو توی چی بزارم که کسی نفهمه چ جوری بیرون ببرمشون؟! توی فکرای خودم عرق شده بودم که یهو صدای نفس نفس زدن جونگ سوکو شنیدم واز داخل فکرم اومدم بیرون وحواسم رفت پی جونگ سوک.&سریع وبا دقت به حرفای ا/ت گوش دادم وتمام چیزایی روکه میخواست براش اماده کردم واردم وگذاشتم روی میز. توی همون حینی که داشتم وسایل هارومیاوردم با خودم گفتم ا/ت داره مخفیانه این کارو میکنه ومیخواد کسی نفهمه،اماچ جوری این همه وسایلو میخواد ببره بیرون از بیمارستان بدون اینکه کسی چیزی نفهمه!!رومو کردم به ا/ت اون اصلا حواسش به من نبود گفتم بهتره که زودتر دیت به کاربشم تا دیر تراز این نشده چون ا/ت خیلی عجله داره.باتمام سرعتم به سمت اتاق یکی از بچه های بخش خودمون رفتم[*اتاق چندتا از کسایی که با ا/ت وجونگ سوک دوست هستن کنارهمون اتاقیه که تجهیزات داخلش هست.پس جونگ سوک به سمت اتاق اونا میره]یادم بود دفعه قبلی که برای یه شام بزرگ همه بودن اونجو[*اسم یکی از دوستای حونگ سوک که داخل این اتاقه هست]یه کوله پشتی بزرگ مشکی خریده بود وخیلی بزرگ بود.در اتاق نیمه باز بود واون جو هم داخل اتاق روی صندلی نشسته بود وداشت مقاله ایی پژروهشیشو کامل میکرد.محکم وبا قدرت درو باز کردم جوری که متوجه اومدن من بشه.اما بعد اومدن من سرشو تکون نداد ومشغول کارش بود و توهمون حالت فقط گفت سلام اینجا چی کار میکنی این وقت شب،مگه تو الان شیفت نیستی؟ بدون هیچ درنگی فقط چشمام داشتن دنبال لون کوله بزرگ میکشتن.آه بالاخره پیداش کردم.سریع به سمتش رفتم واونو برداشتم وبا تمام سرعتم به سمت در دوییدم وتوهمون هین به اون جو گفتم ممنون بابت قرض دادن کوله ات به من.اون جو تعجب کرده بود از سر جاش بلندشد ودادی کشید واسممو گفت.اما من توجه ایی نکردم وفقط به دوییدنم ادامه دادم.بالاخره به ا/ت رسیدیم اون هنوز توی همون حالت بود،اما تا من اومدمحواسش به من پرت شد ونگاهش به سمت کوله رفت.
علامت☆ا/ت هست
علامت♡کوکی هست
علامت&جونگ سوک هست
☆وقتی رومو برگردوندم فقط حواسم رفت روی کوله مشکی.بدون اینکه جونگ سوک چیزی بگه شروع کردم به حرف زدنبعد گفتن این حرفم کوله رواز دست جونگ سوک گرفتم وتمام وسایل هارو ریختم توی کوله پشتی.بعد تموم شدن کارم کوله رو انداختم روی شونه هام واماده شدم که برم.&ا/ت داشت اماده میشد که دیگه بره.باید بهش کمک میکردم تا هرچ سریع تر از اینجا بره.دستشو فوری گرفتم وسریع دوییدم به سمت راه پله ها.[*چندی بعد]بالاخره رسیدیم پایین.اول من رفتم یه سرکی کشیدم وبعد اینکه مطمئن شدم کسی حواسش به ما نیست ا/ت رو بردم به سمت در خروجی واونو بیرون کردم.☆بالاخره ازبیمارستان بیرون اومدم.بعد اینکه جونگ سوک بهم کمک کرد بیام بیرون خودش سریع رفت داخل ومنم با تمام سرعتم رفتم طرف ماشین.[*کمی بعد ا/ت به خونه میرسه ومیره داخل خونه]بالاخره رسیدم.♡اصلا حال نداشتم،انگار دیگه نفسای اخر زندگیمو داشتم میزدم.چشمام بسته بودن وفقط توی اون مدت به این فکرمیکردم که بقیقه بچه ها[*منظورش به گروهش هست]الان داخل چ حالی هستن،خیلی براشون نگران بودم.کم کم داشت خوابم میبردکه یهو باصدای بازشدن در چشمام بازشدن.بالاخره اومد[*منظورش به ا/ت هست]به سختی سرمو کج کردم ونگاهم رفت بهش[*وضعیت الان کوکی این جوریه که روی کاناپه روی به روی در ورودی خونه هست وپاهاش بی جون افتادن ودستاش دوطرفش هست]☆تا در خونه رو باز کردم باهم چشم توچشم شدیم.بدون هیچ درنگی کوله رو از روی شونه هام اوردم پایین،داخل دستام گرفتم ورفتم طرفش.یه نفس عمیق کشیدم ودرکوله رو باز کردم.
☆وسایل رو بیردن اوردم وکارمو انجام دادم.بعد تمام شدن کارم،بلندش کردم وبه سمت اتاقم بردمش.روی تخت گذاشتمش ودارز کشید.[*بخاطر اینکه ا/ت بتونه کارشو انجام بده وچون تیر توی شونه کوکی بوده باید لباسشو بیرون میاورده تا بتونه کارشو انجام بده ودرمانش کنه]لباسی تنش نبود.تمام سعیمو کردم تا نگاهم بهش نخوره اماچون باید تیر رو بیرون میاوردم مجبور بودم .اما الان که دیگه درمان شده پس پتو رو روش انداختم واز اتاق بیرون رفتم وفقط یکی از شبخواب هارو روشن گذاشتم.اوه خیلی خسته شده بودم.نگاهی به ساعت کردم ساعت۳نصف شب بود.خونه خیلی کثیف شده بود اما من خیلی خسته تراز اونی بودم که بخوام همه جارو تمیزکنم.پس روی کاناپه رفتم وهمونجا خوابیدم.
اگر بد بود ببخشید🙂🌈❤
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
عالیییییییییییییییییییی حتما بنویس
حتما عزیزم 😍ایشالا تو عید الان مدرسه ها هست واقعا نمیشه 😿
خیلی خوب بود
مسی کیوتی🌈❤
عالییییی بوددد منتظر پارت بعد هستم😍💜
مسی گلم❤🌈
عالیییییییییییییییی بودددددددددددد لطفاااااااااا پارت بعدی سریع تر بزاررررررررر🤩
مسی عزیزم❤
دارم مینوسمش😸