سلام اینم پارت هفتم. ببخشید اگه دیر به دیر میزارم. من هر روز یکی میزارم ولی تو صف بررسی هستش و تا منتشر بشه طول میکشه.
که یهو بغضم ترکید و شروع کردم به گریه کردن. کای خیلی آروم بغلم کرد منم بغلش کردم. تو بغلش احساس آرامش خاصی داشتم. انگار تو امن ترین جای دنیا بودم. لباس کای خیس شده بود از بس من اشک ریخته بودم. بعد از دو دقیقه گریم بند رفت و از بغلش اومدم بیرون. جفتموم به چشم های هم دیگه خیره شده بودیم. که با صدای زنگ گوشی کای به خودمون اومدیم. کای:الو..... سلام.......الان؟....خیلی خوب اومدم. کای :پدرم تو شرکت کارم داره باید برم. گفتم:اوه خیلی خب. کای:کاری چیزی نداری؟. من:نه ممنون. کای:خیلی خوب باشه. با کای رفتیم پایین.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عاااللیی
ممنونم.