
سلام مجدد به همگی👋❤ خدمت شما پارت 3💕
مرینت: که یهو الیا اومد سمتم و گفت اصلا انتظارش رو نداشتم همیشه فکر میکردم ادرین عاشقته، البته من فهمیدم میخواد اینه بگه برای همین وسط حرفش پریدم و دستش که روی شونم بود رو از زدم کنار و گفتم بسه الیا نمیخوام باهات صحبت کنم...نمیخوام با هیچ کس صحبت کنم(اینو با صدای خیلی بلند میگه) الیا: دیدم مرینت خیلی ناراحته و عصبیه برای همین هیچی بهش نگفتم و گذاشتم بره. مرینت: باورم نمیشه این همه عشقی که بهش داشتم الکی بود؟😭😭همینجوری که داشتم سمت خونه میدویدم باد اشکامو با خودش میبرد😥رسیدم خونه مامان بابام بهم سلام کردن و به جای سلام بهشون گفتم نه باهام حرف بزنید نه بیاید تو اتاقم فهمیدین!(اینا رو با گریه میگه)تام:اما دخترم رفتم پیشش که ببینم چی شده که سابین دستمو گرفت و گفت ولش کن عزیزم شاید واقعا دوست داشته تنها باشه حالش که بهتر شد و اومد بیرون باهاش صحبت میکنیم. تام:آه از دست این نوجوونا😒
مرینت: حالم اصلا خوب نبود و فقط گریه میکردم و تیکی مدام دلداریم میداد که یهو بهش گفتم تیکی صحبت نکن وگرنه میراکلسم رو در میارم فهمیدیییی؟!😭مرینت: یه فکری به سرم زد. میخوام به لیدی باگ تبدیل بشم و برم بشینم روی یک پشت بومی جایی که یکم هوا بخورم و اروم شم . برای همین گفتم تیکی اسپاتس آن و دوویدم تا به یه ساختمون خیلی بلند رسیدم و نشستم اونجا. گریم بند اومده بود ولی از درون داشتم اتیش میگرفتم😞بریم ببینیم این ادرین خان چیکار میکنه؟😒)ادرین: رسیدم خونه و خیلی اعصابم خورد بود... هم ع،ش،ق زندگیم بازم ردم کرد هم دل یکی از بهترین دوستام رو شکوندم البته هیچ چاره ای نداشتم😞واقعا به عنوان یک نوجوون خیلی زود ع،ا،ش،ق شدم و خیلی هم زود توش شکست خوردم ولی تقصیر من نیست که زود عاشق شدم. مامانم همیشه میگفت ع،ش،ق سن و سال نمیشناسه. یه فکری به سرم زد برم بدوم به حالت کت نوار و روی یکی از بلند ترین ساختمونا بشینم تا یکم هوا بخورم(بچه ها برای این اینجوری نوشتم که میخوان دوتاشون یه کار مثل هم رو انجام بدن چون یکبار یه جایی خوندم نیمه های گم شده معمولا مثل هم فکر میکنن و به یک جا فکر میکنن💕🔥😥مری و ادرینم که نیمه های گم شده هستن دیگه😁😏)
ادرین: دوویدم تا به یه ساختمون خیلی بلند رسیدم دیدم یکی اونجا نشسته با خودم گفتم یه انسان عادی چطوری میتونه اینقدر بالا بیاد یه ساختمون به این بلندی رو؟!🤨 نزدیک شدم ببینم کیه که دیدم بانومههه که لبه ی ساختمون نشسته و داره پاهاش رو تکن میده . من پشتش بودم🙄واو اون اینجا چیکار میکنه؟!🤨🤨🤨رفتم خیلی اروم به کمرش اروم ضربه زدم که بفهمه من پشتشم. لیدی باگ تو حال خودم بودم و همونجوری که همه ی افکار مغزم قاطی پاتی شده بودن توی فکر فرو رفتم و گفتم واااای خدا ، ادرین فقط یکبار منو رد کرد و اینقدر حال من بد شد خدا میدونه پیشی بیچاره که من بیشتر از صد بار ردش کردم چه حس بدی پیدا میکرده. الان میتونم درکش کنم که چقدر حالش بد میشد و به روی خودش نمی اورد وقتی من ردش میکردم😭من چقدر ادم بی احساس و بدجنسی بودم با کت😭😭که یهو یکی خیلی اروم ضربه زد به شونم و افکارم محو شدن برگشتم پشتم رو دیدم که دیدم کتهه🙄کت نوار: سلام بانوی من. لیدی باگ:سلام پیشی تو اینجا چیکار میکنی؟!؟!🙄کت نوار:حالم خوب نبود گفتم بیام یه هوایی بخورم که تورو دیدم.لیدی باگ توی ذهنش : الان دیگه میتونم حال بدت رو درک کنم پیشی کوچولوم😥😭
بهش گفتم اهان و رومو برگردوندم😞کت نوار:بانو؟ بانو؟ چند بار صداش کردم ولی جوابمو نداد!رفتم پیشش و دستم رو گذاشتم روی شونش و گفتم بانو چی شده؟حالت خوبه؟ لیدی باگ:حال من؟امم البته که خوبم(واقعا چقدرم خوبی😒😞)کت نوار: بانوی من ، من ع،ا،ش،ق،ت،م برای همین خیلی راحت از توی چشات میفهمم که حالت خوبه یا نه! لیدی باگ: بیشتر دلم براش سوخت و گفتم میدونی درواقع اصلا حالم خوب نیست و همینجوری که میگفتم اشکام دوباره میومدن کت نوار: تا حالا لیدی باگ رو اینجوری ندیده بودم😨خیلی ناراحت شدم که داره اشک میریزه و بیشتر نزدیکش شدم و همونجوری که دستم روی شونش بود گفتم میتونی با من درمیون بزاری تا یکم خالی بشی من همه جوره کنارتم. لیدی باگ : اینو که گفت خیلی اروم رفتم سمتش و ب،غ،ل،ش کردم و هیچی نگفتم و فقط هق هق میکردم😞 کت نوار: دیدم خیلی اروم دوتا دستاشو گذاشت رو سینم و اومد بغلم. منم ب،غ،ل،ش کردم و به جای اینکه خوشحال بشم بیشتر ناراحت شدم چون حتما خیلی اتفاق بدی براش افتاده که دیگه در این حده که اومد بغل من😨🙄
بهش گفتم بانو موضوع چیه و از توی بغلم درش اوردم و با انگشتم اشکاش که داشتن از چشمای خوشکلش میومدن رو پاک کردم و گفتم من همینجا پیشتم بهم بگو... لیدی باگ:نمیدونم چرا ولی خیلی احساس امنیت و ارامش کردم پیشش و بهش گفتم باشه میگم. یادته بهت گفتم من یه پسر دیگه رو دوس دارم؟ کت نوار:اره😞 لیدی باگ: من تا حالا بهش احساسم رو نگفته بودم کت نوار:چییی من فکر کردم اون پسر همه چیز رو میدونه!!! لیدی باگ: نه اون هیچی رو تا امروز نمیدونست تا که امروز بهش گفتم و گفتش که یه دختر دیگه رو دوس داره😭😭 کت نوار: هم خوشحال شدم که فقط منم که عاشقشم😀. هم ناراحت شدم که ناراحتیش رو میدیدم😭 که یهو حرفش رو ادامه داد و گفت من رو ببخش پیشی😭(با گریه)گفتم چی!؟ چرا باید ببخشمت؟! لیدی باگ: امروز حست رو فهمیدم که وقتی تو رو رد میکنم چقدر حالت بد میشه و از اونجایی که خیلی زیااد بهم ابراز علاقه کردی و من مدام ردت کردم پس خدا میدونه چند بار تا الان حالت بد شده هم مقصر همه ی اینا منم😭😭😭😭😭😭
کت نوار: اینا رو که گفت بیشتر دلم واسش سوخت😥بهش یه لبخند ملیحی زدم و دو تا بازوهاشو گرفتم و به خودم نزدیکش کردم و بهش گفتم منو نگاه کن. لیدی باگ:داشتم هق هق کنان حرف میزدم که با یه لبخند ملیح بازوهامو گرفت و منو نزدیک خودش کرد و بهم گفت منو نگاه کن، منم نگاهش کردم. کت نوار: وقتی نگاهم کرد حرفم رو ادامه دادم و گفتم من ع،ا،ش،ق تو هستم بانوی من و وقتی ردم کنی ناراحت میشم ولی نه از تو از اینکه تو منو دوست نداری ولی دلیل بر این نمیشه که ازت ناراحت بشم چون تا اخر عمرم ع،ا،ش،ق،ت میمونم پس فکر نکن که من ازت ناراحتم، باشه؟ لیدی باگ توی ذهنش:باورم نمیشد این حرفا رو میزنه مگه میشه یه ادم انقدر وفادار و مهربون باشه؟!بهش لبخند زدم و همونجوری که بازوهامو گرفته بود دوباره بغلش کردم و گفتم ممنون پیشی که همیشه کنارمی. کت نوار:همیشه کنارتم بهت قول میدم بانوی من و منم ب،غ،ل،ش کردم🙃از بغلش در اومده بودم، حالم یکم بهتر شده بود که یهو بهم یه پیشنهاد داد که...
معذرت جای حساس کات شد🙃😁خب بچه ها خیلی خیلی ممنون که این پارت رو هم خوندید💕💕💕لطفا نظر ها و یا ایراد هاتون رو توی کامنت ها بگید تا بتونید به کیفیت داستان کمک کنید❤و اگر خوشتون اومده با لایک هاتون خوشحالمون کنید🙏🏻
ناظر محترم تستچی لطفا منتشر کنید . با تشکر فراوان❤💕🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
و یه چیزی اشکالی نداره یه تیکه هایی رو از داستانت کپی کنم؟ البته با اجازه خودت
وای تو کل پارت های این داستان فقط پارت ۳ و ۴ خیلیییی دوست داشتم ^^ وای شیپ لیدی نوار خیلیی خوبهه با شیپ آدرینت❤❤و داستانت خیلی عالیه♡
عااااااااااااااااالییییییییی بوووودددددددد
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله در صف بررسی هست. ممنون که شکیبا هستید🙏🏻💕
پارت بعدو گذاشتی ؟؟؟؟؟؟؟
عالیی بوددد
میسی🙃🙏🏻💕
عالی بووووددد
ممنونم🙃🙏🏻💕
عالی بود پارت بعد رو سری تر بزار
راستی اجی می شی من پروانه ۱۳ سالمه
باشه گلم🙃🙏🏻💕
منم فرنوشام ۱۵سالمه
داستانت عالیه پارت بعد رو زود بزار
چشم
عالی بود
🙃🙏🏻💕