8 اسلاید صحیح/غلط توسط: BMA انتشار: 3 سال پیش 220 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت دوم داستان الان وقتشه خودم هم دهنم باز مونده بود چون این داستان با یه پارت اینقدر طرفدار پیدا کرد پس تصمیم گرفتم تمرکزم رو روی این بزارم چون خیلی دوستون دارم دلم نیومد زیاد منتظر بزارمتون پس با وضعیتی که دارم نوشتم ازتون میخوام که نظرتون رو بگید و برام دعا کنید تا از شر این کرونایی که گرفتم راحت بشم خیلی دوستون دارم❤️
اول بالا رو بخون 👆
از زبان مرینت: بعد از اینکه اون پسره رفت یه جوری شدم توی دو راهی مونده بودم اگه قبول کنم خودم تحقیر میشم اگه قبول نکنم فرصت به این خوبی رو از دست میدم واقعا نمیدونم چیکار کنم ..........آها الان فهمیدم باید با یه دوست مشورت کنم اما کی؟؟؟.....آلیا که نمیشه چون اون توی شرکت هست و سریع میفهمه چه اتفاقی افتاده پس ..........آها فهمیدم الکس از همه بهتره نه اون پسره رو میشناسه و هم ایده های خوبی به سرش میرسه باید سریع بهش زنگ بزنم..............سه بار زنگ زدم ولی بر نداشت بلند شدم و یه چرخی تو خیابونا زدم کم کم هوا داشت بارونی میشد واقعا این بارون از کجا پیداش شد؟؟؟............سریع یه جا که بارون بهم نرسه وایسادم تا وقتی که آروم بشه ولی نشد........بعد چند دقیقه مامانم زنگ زد...............سابین: الو دخترم کجایی بیا خونه..........مرینت: مامان نگران من نباش وقتی بارون آروم بشه میام ..........سابین: تو کجایی؟؟؟............مرینت: خونه دوستم..........سابین: کدوم دوس.............وای نه شارژ گوشیم تموم شد الان چه خاکی بر سر کنم من؟؟؟.....واقعا خیلی سرده.............صدای رعد و برق هر لحظه بیشتر میشد............£ الان میریم پیش آدرین خان که از پنجره اتاق شرکت داره به طوفان نگاه میکنه..👈
از زبان آدرین: طوفان هر لحظه داره شدیدتر میشه این دومین باری هست که همچین طوفانی رو این موقه سال میبینم روزی که از دست دادمش...............(الان تصاویری تار از جلو چشمش رد میشه) ............پسره: الان چه وقت خراب شدن بود............دختره: وای هوا خیلی سرده هیچ ماشینی هم دیده نمیشه..........پسره: تو همینجا تو ماشین بمون من میرم کمک بیارم باشه؟؟؟...........دختره: نمیشه منم میام تنهایی میترسم............پسره: باشه بیا ولی مراقب باش بارون هر لحظه داره شدیدتر میشه...........دختره: باشه............£ بعد از چند دقیقه راه رفتن تو بارون دختره پاش به سنگ گیر میکنه و می افته...........دختره: آدرین کممممممککککککک.........پسره: چیه چی شد؟؟؟...........دختره: افتادم..........پسره: بهت میگم مراقب باش حالا بیا از اونجا یه نوری میاد بریم اونجا.............دختره: خیله خب باشه اومدم...........£ صدای بارون و رعدوبرق هر لحظه بیشتر میشد وقتی که اون دوتا از جاده میخواستن رد بشن دختره متوجه یه ماشین بدون چراغ شد که داره به سرعت به سمتشون میاد...........دختره: آدرین مراقب باش..........(£ و حولش میده و ماشین میخوره به دختره).......... پسره: کاگامی نهههههههههههههه!!!..............£ و حالا زمان حال👈
از زبان آدرین: از وقتی که اون اتفاق افتاد من افسرده شده بودم از بارون از جاده و از هر چیزی که به اون روز مربوط میشد متنفر شدم از اون موقه از خودم هم متنفر شدم این موضوع مربوط به پنج سال پیش میشه که دو سالش رو تهت فشار بودم خودم رو مقصر میدونستم نتونستم نجاتش بدم اون جونشو به خاطر من از دست داد........داشتم اینطوری فکر میکردم که در اتاقم به صدا در اومد و منشیم خانم سزار اومد داخل...............آلیا: آقای آگرست من میشه امروز رو زود برم........آدرین: برای چی؟؟؟..........آلیا: دوستم مرینت که امروز اومده بود شرکت..........آدرین: خب!!!........آلیا: اون نرفته خونشون شاید رفته باشه خونه ما تلفنشم خاموشه چون بهم گفته بود امروز رو ممکنه بیاد پیشم برای همین اگه اجازه بدین من برم...........آدرین: باشه میتونید برید............آلیا: خیلی ممنون..............= بعد از رفتن سزار یه حسی بهم دست داد انگار یه نفر میگفت: برو دنبالش بهت نیاز داره......منم هیچ توجهی نکردم که یه رعد و برق بزرگ رو تو آسمون دیدم که باعث شد اون لحظه ای که صدای ترمز ماشین زمین رو بر لرزه در آورده بود یادم بیاد.......شاید حسم راست میگه باید برم نمیتونم اون اشتباه رو دوباره مرتکب بشم باید برم...سریع کتم رو برداشتم و به سمت آسانسور رفتم همون لحظه سزار اومد و با هم سوار آسانسور شدیم داخل آسانسور گوشیش زنگ زد و اونم برداشت درسته تلفنش رو بلندگو نبود ولی صدایی که پشت تلفن بود رو میشنیدم صدای یه زن بود.............
زنه: هی آلیا مرینت خونه شماست؟؟؟..........آلیا: خاله سابین من هیچ خبری ندارم شاید اومده و با خواهرام باشه منم دارم میرم ببینم اونجاست یا نه.........سابین: پس دخترم کجاست؟؟؟...........آلیا: نگران نباشید پیداش میشه..........سابین: امیدوارم..........آلیا: اگه خبری پیدا کردم زنگ میزنم...........سابین: ممنون دخترم خداحافظ.........آلیا: خدافظ...........= بعد قطع کردن تلفن منم به حرف اومدم...........پیداش نشده؟؟؟...........آلیا: نه قربان گوشیش هم خاموشه...........آدرین: باشه...........= بعد باز شدن در آسانسور سریع به سمت پارکینگ رفتم ماشین رو برداشتم و یه راست رفتم سمت خونمون تا یه چیزی رو بردارم.............بعد از رفتن داخل خونه مامانم جلوم سبز شد...............
و تمام............😂😂😂😂😂😂قیافه هارو😂😂😂سکته نکن بازم هست رو بعدی😅
امیلی: کجا با این عجله؟؟؟.....مگه قرار نبود دنبال یه جای خواب باشی؟؟؟..........آدرین: مامان دارم میرم یه مشکلی پیش اومده باید یه چیزی بردارم و زود برم.........امیلی: مگه چی شده؟؟؟.........آدرین: الان وقت توضیح نیست قول میدم همه چی رو واست تعریف کنم باشه؟؟؟.......امیلی: باشه برو.........آدرین: ممنون مامان.........= سریع رفتم داخل اتاقم و لپ تاب و دو تا بارونی و همینطور کلید یه واحد آپارتمانی که خریده بودم رو برداشتم مامانم روحش از اونجا خبر نداره......و مثل میگ میگ رفتم سمت ماشین و باهاش رفتم کنار پارک و از اونجا لپ تابم رو باز کردم و شماره مرینت رو باهاش پیدا کردم قبل از خاموش شدن گوشیش ردش رو کنار همین پارک پیدا کردم برای همین امیدوار شدم که همین اطرافه سریع یکی از بارونی هارو پوشیدم و اون یکی رو به همراه چتر برداشتم و از ماشین پیاده شدم و رفتم به سمت داخل پارک.............
در ادامه..............تو اینجا چیکار میکنی.............اینجا دیگه کجاست؟؟؟.............حالت خوبه؟؟؟............پسره بیشعور چطور جرعت کرده!!!..............خب تمام لایک و کامنت و فالو یادتون نره 😍 راستی برو بعدی چالش داریم🙃
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالی ود ، من از هیچ غذایی بدم نماید ، 🤔😅
راسی. چیزی الان سر کلاس ریاضی ام ساعت ۱۰:۲۷ دیقه صبحه اما رفتم حال حوای داستانت تموم ک شد فکر کردم غروب جمعه بارونیه ، ساعت رو نگاه نمیکردم هنوز تو توهم بودم😅😅😅
چه جالب😂
پارت بعدی نمیذاری؟
گذاشتم اومده
😊❤
خیلی عالی بود آفرین😍💕
مرسی
😇❣
عالی بود🤩😍❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🌈🌈🌈🌈🌈🌈
مرسی❤️
عالی
مرسی
عالی بود پارت بعدی
مرسی💙
برای پارت بعد باید دستاورد شاخ محله رو بگیرم😎