
هِلوووو . زلزله برگشتتتت. اگه داری این رمان رو میخونی لطفا لایک کن و کامنت بده.یچیز دیگه . اگه خیلی با معرفتی،و فن بی تی اس(آرمی) هستی ، 10 بار رمانم رو تا نتیجه برو تا برام 10 تا بازدید از رمان بیوفته🥺مرسی✌🏻♥️😙
↑بالا پلیز↑ ←یه هفته بعد← یئون وو←رفتیم برای ضبط آهنگ.(همون آهنگی که پارت قبل با لیسا و جیسو در موردش حرف زدن) داشتم دمنوش میخوردم. فلیکس اومد تو.این اینجا چیکار میکنه؟ یئون←&اینکا چیکار میکنی؟ فلیکس←✓اومدم ببینم این بِیب چکار میکنه. &معلوم نیست؟ ✓دلم واسه صدات تنگ شده. &خودم چی پس؟🥺 ✓ انقد منو سوال پیچ نکن. دخترا هرچی ب سوالاشچن بیشتر جواب بدی دعواشون بزرگ تره.هیمینی ک گفتمو قبول کن . &نمیخوام. ✓چی؟ &نمیخوامممم. ✓خودت خواستی _دستای یئون رو گرفت و کشوندش به سمت خودش. (نکته مهم.رو یه نیمکت دراز لیز دار نشسته بودن. با فاصله ی یک متر از هم)
و یئون رفت تو بقلش. دست چپشو گذاشت رو کمر و دست راستش رو گذاشت رو سرش. و ل*باشو چ*س*بودند به ل*ب*اش.(عاره. همونجوری که دارین با ذهن منحرفتون تصور میکنین😐💔) یئون نمیتونست کاری بکنه چون فلیکس محکم گرفته بودش. یئون←(تو ذهنش)لعنتی داری چکار میکنی. بیشور. ولی.ولی صبر کن. چرا من دیگه دستو پامو اکنون نمیدم؟چرا آغوشش گرمه؟ چرا آرامش دارم بجای عصبانیت؟چرا؟ مگه چه تفاوتی با بقیه داره؟ همراهیش نمیکنم. اما تکون نمیخورم. چرا پیش فلیکس ،پدرو مادر نداشتمو فراموش میکنم؟ (توجه←یئون نمیتونه پدر و مادرشو ببینه. چون فعلا تو جی وای پی هست. شاید چند ماه یبار. برای این موضوع ، یئون همیشه وقتی به فکرشون میوفته گریه میکنه. چون بهشون علاقه ی بزرگی داره)داشت فکر میکرد که اشک از چشماش مثل نم نم بارون چکید.فلیکس یئون رو
فلیکس یئون رو از خودش جدا کرد مستقیم به چشای دریایی یئون نگاه کرد. ✓از کارم ناراحتی ؟ نکنه منو دوست نداری؟ &(با حس گریه) ن.نه . چ.چرا. مادرو پدرم . اونا . رو . نمی.تونم.ب.بینم.د.دلم واسشون .تنـ.گ شو.ده. ✓ناراحت نباش. فقط دو ساله. میتونیم باهم انجامش بدیم. میتونیم شاد باشیم. &(یئون سرشو گذاشت رو آ.غـ.وش فلیکس و چشماشو بست.)فلیکس هم بـ.قلش کرد ، سرشو گذاشت رو سر یئون و دریچه ی چشماشو آروم بست.
پنج مین گذشت. فلیکس یئون رو از خودش جدا کرد✓میخوغی فردا آهنگ ضبط کنی؟ _یئون سرشو به معنی تایید تکون داد_ ✓میرم به مدیر بخش میگم. الان بر میگردم. _و سر یئون رو خیلی آروم از روی سینش بلند کرد و از اتاق رفت بیرون. بعد دو دقیقه برگشت. سر یئون رو بـ.وسیـ.د ✓بلند شو بریم. همچی حَلّه. _یئون دستشو گذاشت تو دست فلیکس و از روی نیکت بلند شد. دستش تو دست فلیکس بود و داشت راه میرفت...از کمپانی رفتن بیرون. سوار ماشین فلیکس شدن.
فلیکس یئون رو برد جلوی ی ساختمون بزرگ. &اینجا کجاست؟ ✓خونم. &خونه ی تو اینجاست؟ ✓اره. _فلیچس از ماشین پیدا شد و رفت سمت راست که یئون بود. در رو براش باز کرد و دستشو آورد جلو. یئون دست فلیکس رو گرفت و پیاده شد. اما اینبار با لبخند. با هم رفتن او ساختمون&وااووو اینجا چه بزرگههههه. ✓هیییی کجا میری. &ولم کنننن ✓بیا بریم &باشه 🥺 _سوار آسانسور شدن و رفتن طبقه ی 15 .(یجورایی بُرج بود. )
&ذهن یئون،خداااااا اینجا دیگه کجاست. خونست یا قصر؟؟؟؟ اما نه . نباید چشم دنبال اینا باشه. ساکت شد عین آدم برو تو. ✓برو تو. &رفتم نشستم روی مبل. فلیکس هم اومد کنارم. ✓هر موقع حالت خوب شد از اینجا میریم بیرون. &اما ✓اما نداره. همین الان بیا پیش من. &نمیتونم. ✓چرا؟ &خب.خب من نمیتونم. ✓بهم اعتماد نداری؟ &چرا.دارم ✓پس بیا. &(چاره ی دیگه ای نداشتم)(رفتم کنارش نشستم)_فلیکس دستشو گذاشت دور گردن یئون و ارتباط عمیقی تو چشماشون به وجود اومد. & از بچگی هیچوقت برای هیچ کس دردو دل نکردم. نمیدونم چه حسی بهم دادی که پیشت راحتم. ✓چون من در اختیار تو ام. اگه بگی نگو نمیگم. بگی نده نمیدم. بگی نکن نمیکنم.دستور شما حکم فرما میشود.
خیله خب. لوس نکن خودتو. ............,,,1هفته بعد,,,,.................. آهنگ رو ضبط کرده بودیم.موژیک ویدئو و فیلم برداری فقط 4 روز طول کشید. جی وای پی بهمون 2 هفته مرخصی داد(بی تی اس،استری کیدز و بلک پینک. اکسو هنوز کارش تموم نشده بود) منم رفتم تو خونه مجردیم. این دو هفته رو اونجا میگذرونم. یکم سرم گیج میرفت اما فک نکنم چیز خاصی باشه . از روزی که با فلیکس آشنا شدم تعداد قرار هامون انگشت شمار بود. قرار بود با فلیکس عصر بریم بیرون. داشتم میرفتم سمت آشپز خونه که دلم گرفت. پام خالی شد. چشمام سیاهی رفت. افتادم زمین. وقتی بیدار شدم همه چی تار بود. همونجا افتاده بودم. بلند شدم رفتم روی تخت. (تختم دو نفره بود)که چشمام بسته شد. با صدای زنگ گوشیم ،دریچه ی چشمم باز شد اما بی توجه از اینکه فلیکس بود،به خواب عمیقی فرو رفتم....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
موفق باشی
چَش
تنکس بیب
عه تو از کجا فهمیدی من صحنه رو تصور کردم
😂♥️♥️
من یه حدسایی میزنم... وقتی کلمه ی منحرف رو بکاربردی😐😐😐😐
نکن همش ۱۷ سالشه😐😐😐😐😐 ایشالا که اون نیست.
پ.ن:من منحرف نیستم😐😐😐
پ.ن۲:داستانتم عالی بود.
پ.ن۳:پارت بعدو زودتر بنویس😐🌹
نههههههه.الان 20 سالشونه .
وگرنه اینقدر باهم گرم نمیگرفتن کههههه.
الان 3 ساله باهم آشنا شدن😐💔💫
یا خدا😹 پس همونیه که من حدس زدم نه؟😹😐🌹😐
اگه از پارت اول خونده باشی که خوندی،،،،باید بگم عارع😂✌🏻
ج چ : نمد
عالی بود
مرسی🥺✌🏻
یاااا کد 9999
اینکه مریض شده جوابمه😁😅
وادفاز؟😂💔
خو چرا پس حالش بد شد یا مریض شده دیگه یا....
نه منظورم اینه که کلا چه اتفاقی میخواد بیوفته(مریض شدنش ک حتمیه😐💔)
چالش گذاشتم. تا نتیجه برین🥺✌🏻