سلام اینم پارت سوم داستان تنهایی.
ولی من هنوز داشتم به طرح Kooatkoypter فکر میکردم. نشستم رو صندلی جلوی میز کار بعد از یکم فکر کردن دیدم نمیشه هیچ کاریش کرد و با نا امیدی گفتم:اااههه نمیشه. و سرم رو گذاشتم روی میز. یکی دستشو گذاشت رو شونم و گفت:هیچ وقت نگو نمیشه. سرم رو آوردن بالا دیدم کای بود. گفتم:این بار دیگه اصلا نمیشه. کای:خوب مشکل کجاست. من:برای سنسورهای گرمایشی و دوربین Kooatkoypter دچار مشکل شدیم وزنش زیاد میشه. اگه ملخک هاشو هم بزرگ تر کنیم جسش بزرگ میشه و برای جاهای باریک و تنگ کار آمدش رو از دست میده. کای:خوب برای دوربینش از دوربینهای مینیاتوری استفاده کنید. متور هام اگه اشتباه نکنم چهار تاست متور ها رو هم از جنس آلمینیوم که سبکه درست کنید تا وزنش کم بشه که بتونی سنسور های گرمایشی رو هم بهش وصل کنی. من:دوربین مشکلی نداره اما متورش وقت میگیره. کای :راه دیگه ای نیست. من:هههوووففف. کای:موتورش با من.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
ممنونم.
عاااالللییی بودددد