GENERE: SAD END-DRAMA-ROMANCE COUPLE: NAMJIN WRITER: IC.7 WEBSITE: FAZAYIHA.BLOG.IR Part 3
درسته نامجون حالش خوب نبود ولی چرا باید منو با یکی دیگه که اصلن
نمیدونم کی هست اشتباه بگیره؟
با فکری که به ذهنم خطور احساس کردم خون تو رگام یخ بست.
نکنه د.و.س.ت پ.س.ر داشته باشه؟
سعی داشتم خودم رو اروم کنم پس خودمو دلداری دادم:
چرت و پرت نگو سوکجین. د.و.س.ت پ.س.ر کجا بود؟
نامجون دوستت داره . خودش گفت هیچوقت ازت خسته نمیشه...
نمیدونم تا کی ولی همش فکرم در گیر بود.
اخرشم انقدر با خودم حرف زدم پلکام رو هم افتاد و تو ی بی خبری
و سیاهی کوتاه مدت فرو رفتم...
»فردا عصر«
به دلیل اینکه دیشب خوابم نبرده بود دیر تر بیدار شدم .
نگاهی به ساعت دیواری انداختم .
5 بعد از ظهر رو نشون می داد.
خوشحال بودم.
چون امروز تعطیل بود و لازم نبود نامجون بره سر کار.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (1)