ٖٜ·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜ بدویین داستانو بخونین
فردا صبح داستان از زبان نامجون:من و جین بیدار شده بودیم ولی بقیه اعضا هنوز خواب بودن یکی از کتاب هامو برداشتم یه نگاهی بهش بندازم جین هم تو اشپزخونه داشت میز صبحونه رو میچید😋همینجوری مشغول بودیم که دیدم شوگا بدو بدو از اتاقش اومد بیرون و رفت سمت دستشویی اول یکم تعجب کردم چون شوگا خیلی خابالو تشریف داره و معمولا دیر تر از همه پا میشه😶... بعد اومد بیرون دیدم دست و صورتشو شسته و بیداره بیداره جین با تعجب بهش گفت:شوگااااا؟ شوگا: هااا
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)