درباره ی گروه بی تی اس و یه گروه کیپاپ دختر دیگست
تقریبا یه شیش سالی از اومدن پسرا به پاریس میگزره اونا یه گروه کیپاپ درست کردن به نام بی تی اس)از زبون تهیونگ: هرشب با نگاه کردن عکسش خوابم می برد شاید جلو فنا شاد بودم اما از تو داغون بودم یعنی این دلتنگی تموم میشد توی همین فکرا بودم که. از زبون جیمین:پدر بزرگ اومد تو اتاقمون و گفت: بچه ها آماده بشین که میخوایم برگردیم کره و از اتاق بیرون رفت. یه لحظه ای همه چی از جلو چشمام رد شد خاطراتم با هارلی خنده هاش یعنی منو میشناسه خیلی خوشحال بودم که قراره دوباره عشقمو ببینم ولی از طرفی هم ناراحت بودم که منو فراموش کرده باشه پاشدم چمدونمو جمع کردم و با پسرا سوار ماشین شدیم بعد نیم ساعت به فرودگاه رسیدیم برای آخرین بار از این شهر لعنتی خداحافظی کردم و سوار هواپیما شدم
بعد یک ساعت تو سئول فرود اومدیم و رفتیم توی عمارتمون (عکس بالا عکس خونه) بعد یکم استراحت پدر بزرگ اومد تو اتاقمون و گفت:یه کمپانی معروف هست که اسمش بیگ هیته و یک گروه کیپاپ دختر توشه شماهم باید بریم اونجا برای ثبت نام و از اتاق بیرون رفت. بعد حرف پدر بزرگ یه تیپ مجلسی زدیم (عکس بالا) و رفتیم کمپانی «بعد 6/7ساعت» کارمون تموم شد و منتظر پی دی نیم بودیم اومدو همه چیرو برامون گفت و گفت فردا باید بیایم برای تمرین بعد از اینکه کارمون تموم شد با پسرا سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه لباسمو عوض کردم و خودمو پرت کردم رو تخت گوشیمو روشن کردمو عکس هارلی رو نگاه کردم (اینو بگم اینا میدونن دختران نورلند گروه کیپاپ دخترا آن ولی دخترا رو ندیدن و فقط میدونن دخترن و توی کمپانی بیگ هیتن)و گفتم بالاخره پیدات می کنم آنقدر عکسشو نگا کردم که کم کم چشام گرم شد و خوابم برد😪😪😪😪😴😴😴😴😴😴. از خواب پاشدم دیدم ساعت ۸ صبحه یه تیپ اسپرت زدم و سوار ماشین شدم و رفتم کمپانی با پسرا پایین پله ها منتظر بودیم
از زبون هارلی:بهمون گفته بودن یه گروه دیگه قراره بیاد تو کمپانی و پسرت پاشدم یه دامن شلواری طوسی با یه لباس استین بلند دکمه دار سفید پوشیدم با یه سارافن راه راه از آرایش متنفر بودم پس عطر زدم و یه برف لب و رفتیم با دخترا پایین با صحنه ای که دیدم خشکم زد و یه قطره اشک از چشمام افتاد به جیمین زل زده بودم بعد شیش سال چقدر خوشگل تر شده بود هممون داشتیم از تعجب شاخ در میآوردم که پی دی نیم اومد بخاطر اینکه طبیعی دیده بشه سریع اشکم پاک کردمو از اونجا دور شدیم 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 سانی:وای خدا باورم نمیشه. کلویی :خودشون بودن. اما:اما ما اونا رو فراموش کردیم . میا :نمی تونم هنوزم همونقدر تو دل برو بودن. هارلی:نه بچه ها اونا مترو ترک کردن پس اهمیتی ندیدن . از زبون جیمین :وقتی دیدمش قلبم به هزار تیکه تقسیم شد چقدر خوشگل شده بود ولی خدا نمیدونم چرا ولی بعد شیش سال بازم قلبم فقط رو اون زوم کرده بود تصمیم گرفتم از یاد ببرمش
پس اهمیتی ندادم دخترا اومدن و پی دی نیم بهمون گفت بریم که اجرای گروه اکسو رو ببینیم رفتیم و نشتیم که گروه رو ببینیم. از زبون سوجون (بچه ها گروه اکسو توشون سوجونم هست و همشون عاشق گروه دختران نورلند شده بودند) رفتم روی صحنه هارلی رو دیدم کنار جیمین نشسته بود نه این دفعه نه از دستت نمی دم هارلی تو باید برای من باشی بعد اجرا رفتم پیش اعضا چون اوناهم عاشق بودن اوناهم در ازای اینکه به عشقشون برسم قبول کردن و شروع کردیم به نقشه کشیدن . از زبون هارلی:اومدیم خونه هنوزم تو فکر جیمین بودم ولی اگه خودمم بخوام که نمی خوام بخاطر گروه نمیشه پس فراموش کردم
هارلی : یه فیلم ببینیم سانی :چه فیلمی اما:هرچی جز ترسناک میا:ای ترسو جنی :پیتزاهم سفارش بدیم هارلی:تایتانیک چطوره همه :باهم عالیه. آخرای فیلم میا :آخی آخرش پسره یخ زد اما :دلم به دختره میسوزه جنی :هر کاری می کنم نمی تونم فراموششون کنم سارا :کیا جنی : یعنی نمی دونی دیگه سارا :درست می گی اما :ما اونارو فراموش کردیم میا :ولی من نمی تونم سخته جنی :ما فقط وانمود می کنیم ولی دلمون یه چیز دیگس هارلی:اگه فکر کنین اوناهم مارو فراموش کردن میشه
جنی :راست می گی سانی:یا هفت تن بنگتن کی ساعت ۲ شب شد هارلی:پاشین اینارو جمع کنیم بریم بخوابیم. از زبون هارلی:داشتیم وسایلارو جمع می کردیم که یه صدایی اومد گفتم چه صدایی بود سانی :نمی دونم. هارلی:بیاین بریم ببینیم چیه . داشتیم می رفتیم جلو که یهو چشمام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم وقتی چشمامو باز کردم دیدم هممون بسته شدیم کککعههههه (منحرفا کامنت بزارن ببینم چند نفرین😂😂😂😂😈😈😈😈😈)
جنی :راست می گی سانی :یا هفت تن بنگتن کی ساعت ۲ شب شد هارلی:پاشین اینارو جمع کنیم بریم بخوابیم. از زبون هارلی داشتیم وسیلارو جمع می کردیم که صدای شیشه شکسته اومد رفتیم جلو ببینیم کیه که یهویی چشمام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم چشمامو که باز کردم دیدم یه جای خیلی متروکه هستیم و بسته شدیم هیچی و هیچکس وجود نداشت ککککههه (منحرفا کامنت بدن ببینم چند نفریم😈😈😈😈😂😂😂😂😂)
سایه چند تا آدم رو دیدم و یه چیزی روی رونم و کمرم احساس کردم(مغز های منحرف دارن منفجر میشن چچن یاع یاع یاع یاع 😈😈😈😈😈😂😂😂😂😂😂) ادامه در اسلاید بعدی
خب نمیدونی چه حا😂😂😂😂😂لی میده تو خماری😂😂😂😂😂 بمونین بعدی یکم منحرفانست😈😈😈😈😈😈 و خواهشا فقط منحرفا بخوننش و 😈😈😈😈😈😈خداحافظ نمیدونم چرا ولی دارم از خنده 😂😂😂😂😂😂منفجر می شم😂😂😂😂😂😂😂
تا پارت بعدی خداحافظ لاولی های خوجل فکر کنم باید برم بستری😂😂😂😂😂 شم تو تیمارستان چچچچ یاع یاع یاع 😂😂😂😂😂😂یاع یاع ببخش😂😂😂😂😂😂😂ید فیوز پروندن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سیلام من یک منحرف تشریف دارم😁
بزن قدش ✋ که عین همیم
🤝😁
بد جایی تموم کردیاااا😂😂😂😂
زووود بزار پارت بعدی رو کیوتتتت😂😍