
پارت اول رمان که معرفیشو گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد
دایانا و فلورا توی راهرو که به کلاس پروفسور تریلانی ختم میشد درباره سنگینی درس های فلیت ویک حرف میزدن که دراکو سراسیمه اومد و دست خواهرش رو کشید و تند تند از پله ها پایین رفتن دایانا : چرا ؟ من داشتم با دوستم حرف میزدم دراکو گفت: چند بار بگم پدر خوشش نمیاد با اون دورگه های احمق بگردی . به نعفته دیگه باهاش حرف نزنی. دایانا: چرا ؟ دراکو: چرا با یکی دیگه مثلا پانسی حرف نمیزنی ؟ دایانا: حالم بهم میخوره هی میگه این کارو بکن اون کارو نکن. دراکو: ببین عزیزم منم خوشم ازش نمیاد ولی بابا و مامان دوست دارن با هم سطح های خودمون بگردیم و الان کلاس موجودات جادویی من شروع میشه خداحافط گونه دایانا رو بوسید و تندی رفت . ( ووویییییی)
در کلاس پروفسور تریلانی: فلورا خم شد سمت دایانا و ورق پاره ایی از روزنامه پیام روز نشان داد: ببین اینجا نوشته گم شدن مرموز افراد وزارت خانه درخواست کمک میکند . داوطلبان میتوانند به نمایندگی وزارت خانه در کوچه دیاگون مراجعه کنند. فلورا: به نظرت داداش هامون میتونن کمک کنم؟ دایانا: ببین فلور جونم برادر من از تو خوشش نمیاد احتمالا هری هم از من خوشش نمیاد پس نمیتونیم کاری کنیم. فلورا: اما این یه فرصته برای اینکه هم خودمون رو ثابت کنیم هم برادر هامون آشتی کنن .
در کلاس پروفسور تریلانی: فلورا خم شد سمت دایانا و ورق پاره ایی از روزنامه پیام روز نشان داد: ببین اینجا نوشته گم شدن مرموز افراد وزارت خانه درخواست کمک میکند . داوطلبان میتوانند به نمایندگی وزارت خانه در کوچه دیاگون مراجعه کنند. فلورا: به نظرت داداش هامون میتونن کمک کنم؟ دایانا: ببین فلور جونم برادر من از تو خوشش نمیاد احتمالا هری هم از من خوشش نمیاد پس نمیتونیم کاری کنیم. فلورا: اما این یه فرصته برای اینکه هم خودمون رو ثابت کنیم هم برادر هامون آشتی کنن .
در کلاس پروفسور تریلانی: فلورا خم شد سمت دایانا و ورق پاره ایی از روزنامه پیام روز نشان داد: ببین اینجا نوشته گم شدن مرموز افراد وزارت خانه درخواست کمک میکند . داوطلبان میتوانند به نمایندگی وزارت خانه در کوچه دیاگون مراجعه کنند. فلورا: به نظرت داداش هامون میتونن کمک کنم؟ دایانا: ببین فلور جونم برادر من از تو خوشش نمیاد احتمالا هری هم از من خوشش نمیاد پس نمیتونیم کاری کنیم. فلورا: اما این یه فرصته برای اینکه هم خودمون رو ثابت کنیم هم برادر هامون آشتی کنن .
دایانا : یکی باید بیاد دراکو رو راضی کنه ...... تریلانی: ساکت عزیزانم این مبحث مهمیه و 15 نمره هم داره دایانا در فکر معما و راضی کردن دراکو بود......
در خوابگاه اسلیترین : دراکو: خواهر جون خبر پیام امروز رو دیدی؟ چند نفر خیلی مرموز نصفه شبی مفقود شدن مثل اینکه وزارت خونه مستأصل شده داره کمک جمع میکنه . به کاناپه تکیه داد و پوزخندی زد : چه فکر های احمقانه ایی وزارت خونه چه فکری کرده که مردم جون خودشون رو به خطر بندازم؟ ،دایانا از فرصت استفاده کرد: اره دیدم با خودم فکر کردم خیلی خفن میشه اگه بریم و باهم حلش کنیم دراکو: چیییی؟ با خودت چه فکری کردی که بزارم تو بری خودتو به خطر بندازی اونا بی عرضه نیستن پدر همین مو هویجیه خیلی کارا میتونه بکنه اصن فکرشم نکن. دایانا به آسمان پر ستاره خیره شده بود و نقشه میکشید........
بای بای لایک و کامنت یادت نره فالو= فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عکس تستت پیکسلمه
ا۱لا به تست توجه نکردم😁
عالی بود حتما ادامه بده😍😍
دراکو چرا گونه من رو نبوسید؟😐😐
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
کلا جداست احتمالا در پارت های بعد یه خواهر از دراکو رو میشه که نمیدونسته وجود داره........
اووو جالب شد🤔😬
عالی بود عزیزم لطفا ادامهبده
مرسی آجی احتمالا امروز بزارم
داستان قشنگیه💚
مرسی کتی جون
💚