
امیدوارم خوششتون بیاد اگر بد شده بود ببخشین 😁 ❤
از زبون ا/ت ☆روی کاناپه دراز کشیده بودم وآهی کشیدم وگفتم امروز خیلی خسته شدم. تصمیم گرفتم همونجا کمی بخوابم،ازبس خسته بودم به سرعت خوابم برد[*زمانی که ا/ت الان خوابیده بعد از شام هست یعنی حدود ساعتای ۱۱] [*۱ساعت بعد] صدای های موج دریا داره به گوشم میخوره[*خونه ا/ت روبه روی دریا هست] از روی کاناپه بلندشدم رفتم سمت پنجره،پنجره باز بود وتوی تراس وایسادم باد خیلی سنگینی میومد جوری که لباسامو با مسیر وزش خودش یکی کرده بود.هوا بوی بارون میدادوبارون قشنگی داشت میزدودریا خروشان بود.انگار امشب،شب سختی قراره باشه.باخودم گفتم بهتره توی این هوای بارونی کمی قهوه قبل از خواب بخورم به سمت اشپزخونه رفتم وکمی صبرکردم تا قهوه ایی که میخوام درست بشه وبعدش داخل لیوان همیشگیم ریختمش.به سمت اتاقم رفتم بلافاصله تا وارد اتاقم شدم چهره ی کامل ماه توجه منو جلب کرد[اون شب ماه کامل شده بوده]وقتی به ماه خیره شده بودم تصمیم گرفتم که زیر بارون کمی قدم بزنم وهمونجا هم قهومو بخورم. سریع به سمت کمد لباس هام رفتم وپالتو خاکستری با چتر مشکیمو بر داشتم واز خونه بیرون زدن ورفتم داخل حیاط مجتمع. زیر بارونی که نم نم میزد قهومو خوردم.بعد از اینکه قهوم تموم شد بدون هیچ درنگی از مجتمع زدم بیرون[*خونه ا/ت روبه رو دریا هست و روبه رو مجتمعی که ا/ت زندگی میکنه یه پل هست]
روی پل داشتم قدم میزدم واز هوای بارونی لذت می بردم.داخل همون لحظه صدای موج های بزرگ دریا توجه منو به خودش جلب کردوسط پل بی ثابت موندم وخیره شدم به موج های دریا. چشمامو بستم وبرای چند ثانیه چترو از روی سرم کنار بردم ونفس عمیقی کشیدم.گوش دادن به صدای دریا وتنفس تو این هوای بارونی خیلی برام لذت بخش بود🌊☔.چشمامو باز کردم با صحنه ایی که دیدم شگفت زده شدم😲 از زبون کوکی ♡اَه کاشکی فقط یکمی زودتر باخبر میشیدیم که پلیسا دارن میان اون وقت دیگه این جوری گیرشون نمیوفتادم.[*کوکی رئیس یه گروه مافیایی هست وتمام زیر دستاش مرد هستن و جون هستن]با تمام توانم داشتم مقابله میکردم وبقیقه هم داشتن سخت تلاش میکردن[*منظورش به زیر دستای خودش هست] توی اون اوضاع وخیم یهو یکی صدام کرد وبا داد گفتاما من توجهی به حرفش نکردم چون نمی تونستم بقیقه بچه هارو تنها بزارم نه اینکه کار بلد نباشن، تنهاشون نمی تونستم بزارم چون اونا بیشتره ۱۰ ساله که بامن هستن واز خانواده نداشتم برام باارزشترن. تصمیم خودمو گرفتم آهی کشیدم وبا داد گفتم بسه دیگه من جایی نمیرم اگه قراره دستگیر بشیم پس هممون با هم دستگیر میشم،اگرم قراره فرار کنیم همه باهم فرار میکنیم.
وقتی داشتم اینو میگفتم حواسم نبود به پلیسا نبود،یهو یه درد خیلی عجیبیو تو شونه ی راستم حس کردم 😦خیلی درد داشت وقتی به خودم اومدم تازه فهمیدم که تیر خوردم.زخم ای زیادی رو تنم اومده بود، تنم پراز زخم شده بود هر قدمی که برمیداشتم خون زیادی ازم میرفت.دیگه نمی تونستم تحمل کنم دوتا از بچه ها اومدن وبا کمک اونا سوار ماشین شدم، یکی از گانگستر ها همراهم اومد اون راننده بود منم کنارش نشسته بودم. یهو وسطای راه که بودیم صدای اژیر ماشین پلیسا اومد.خیلی تعجب کردم تمام سعیمو کردم وخودمو جمع وجور کردم،اما نتونستم مقاومت انچنانی بکنم.اون گانگستره به خاطر نجات جون من مجبورشد از یه راه مخفی بره که به دریا میخورد.[*چند دقیقه بعد] کنار ساحل رسیدیم به خاطر اینکه پلیسا دنبال ما بودن گانگستر مجبور شد منو تنها اونجا بزاره وخودش با ماشین بر[*گانگستره به خاطر اینکه ماشین پلیسا داشتن تعقیبشون میکردن رئیسشو گذاشت کنار ساحل وخودش تنهایی رفت که اگه پلیسا بهش رسیدن فقط خودش دستگیربشه] اولاش حالم انچنانم بد نبود ولی بعد چند دقیقه که تو اون بارون کمی راه رفتم افتادم وجونی برام نموند.چشمامو بستم نفس هام سخت شده بود نمی تونستم به درستی نفس بکشم بارون داشت تو صورتم میخورد هر لحظه شدت نم نم زدن بارون بیشتر میشد. یه لحظه بدنم تکون خورد،نفس داغ یه انسان بود،داشت به صورتممیخورد.
از زبون ا/ت ☆ چتر از دستم افتادو به سرعت از پل اومدم پایین وباتمام سرعتم به سمت ساحل دوییدم.بالای سرش که رسیدم داشت نفس نفس میزدبدنشو تکون دادم وبا صدای نسبتا بلند گفتم اقا اقا!!!!صدای منو میشنوید!!!!؟؟.عکسلعملی نشون نداد،نفسم گرفته بود،داشتم تند تند نفس میزدم انگاری داخل مسابقه دو شرکت کرده بودم. داخل همون لحظه بارون داشت میزد روی صورت زخمیش یهو چشماش کمی باز شدن.چندتا نفس عمیق کشید تو همون لحظهتنها کلمه ایی که گفت این بود که لطفا نجاتم بده. حالش خیلی بد بود اولش ترس داشتم ونمی دونستم باید دقیقا چیکار کنم، ولی بعد اینکه اون حرفو زد،یهو موهای تنم سیخ شدن، به خودم اومدم تصمیم خودمو گرفتم، باخودم گفتم ا/ت تویه دکتری پس وقتی میتونی جون یه نفرو نجات بدی چرا کمکش نکنی. بعد گفتن اون حرف میخواست چشماشو ببنده ولی سریع به خودم اومدم ونزاشتم بخوابه با تمام زور وقدرتی که داشتم سعی کردم بلندش کنم.
☆قبل از اینکه بلندش کنم بهش گفتم لطفا بیدار بمون وسعی کن راه بری البته میدونم سخته برات چون زخم های زیادی داری وخون ریزی شدیدی داری اما لطفا به خاطر نجات جون خودت این کاروکن.سریع بدون هیچ درنگی از جام بلند شدم موهام خیس اب شده بودن به خاطر بارون بود با دستام موهامو زدم کنار،دوتای دستمو دور کمرش گذاشتم وباتمام زوری که داشتم از روی شن وماسه های ساحل بلندش کردم بلندش کردم وقتی بلندش کردم دست چپمو گرفتم دور کمرش ودست راستشو انداختم روی شونه هام با دست راستم شونه ی اون طرفشو گرفتم چون تیر خورده باید خیلی یواش دستمو میزاشتم روی شونش وخیلی اروم میگرفتمش. از زبون کوکی ♡پاهام توانی نداشتن انگار کل بدنمو از شارژ برای همیشه کشیده بودن اما به خاطر حرفایی که اون بهم زد تحریک شدم وتمام توانی که داشتمو جمع کردم از جام بلند شدم. هردومون خیس بودیم اسمون انگار اون شب خیلی دلش پر بودو گریه هاش خیلی سنگین بودن.
از زبون ا/ت ☆بدن سنگینی داشت،اما باید تحمل میکردم چون اون بیمارمنه، کسی که بیمار من باشه تا اخرین لحظه ی جونمم برای درمان اون بیمار تلاش میکنم پس باید تحمل کنم. تصمیم گرفتم ببرمش خونه خودم[*بیمارستانی نزدیک به اون دریا نبوده پس ا/ت تصمیم میگره اونو ببره تو خونه خودش چون خونه خودش روبه روی دریا بوده وخیلی نزدیک بوده،از طرف دیگه ایی هم ا/ت نمیدونم کوکی برای چی زخمی هست وتیر خورده واگرم ببرتش بیمارستان هم برای خودش هم برای کوکی دردسرمیشه] [چنددقیقه ایی بعد]رسیدیم روبه روی خونه،ولی یه مشکلی بود.داخل اون مجتمع جزمن چندتاخانواده دیگه هم بودن پس اگه از در ورودی میرفتیم داخل همه متوجه میشدن وبه پلیس خبررمیدادن وکلی دردسر میشد.
مشخصات ا/ت اسم=کیم ا/ت تاریخ تولد=۱۹۹۷[۲۴سال] شغل=جراح قلب، داخل یه بیمارستان معروف کارمیکنی شغل پدر ومادر=پدر ومادر همراه هم یه رستوران غذاهای کره ایی دارن محل زندگی=سئول، ولی داخل بوسان به دنیا اومده مشخصات کوکی اسم=جونگ کوک تاریخ تولد=۱۹۹۷ شغل=رئیس یه گروه مافیایی شغل پدر ومادر=پدر خلافکار قاچاقچی.مادرخانه دار{هردومردن} محل زندگی=سئول به دنیا اومده .داخل همه ی شهرها یه خونه داره والان داخل سئول هست.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییییییییییییی
تنک❤😹
عاشقش شدم مرسییی🥰♥️♥️
مسی گلی😁🌈
اجی میشی🥰
اره عزیزم
۱۵سالمه هرچی خودت دوس داری صدام کن🤠🌈
کیوت خوبه؟؟؟❣️❣️
اره خیلی قشنگه
میسی😻❤
خواهش میکنم💜💜
عالی پارت بعد رو هم بزار
مسی باش🤠🌈
مسی
فردا میزارم😁❤
عالییییی بود کی پارت بعدی میزاری 🤩😁