
سلام اینم پارت اول داستان در جادویی امیدوارم خوشتون بیاد😇
صبح شده بود جی هان از خواب بیدار شد و دید بقیه خوابن و چون دید خیلی ناز و راحت خوابیدن کرم ریزیش فعال شدو رفت دو پارچ آب آورد یکی از پارچ هارو گذاشت کنار تخت و اون یکی رو روی همه ریخت😂 همه مثل اینکه روح دیدن یهو پا شدن🤦🏻♀️ لونا: وااااا مگه مرض داری صبح صبحی آب میریزی رومون؟😬 کارینا: جی هاااااااان دختره ی نمیدونم چیییییی وایسا من فردا صبح همین کار رو باهات نکنم اسمم کارینا نیست🙂🔪 سایکا: همونجا وایسا و آروم آروم داشت میرفت سمتش که جی هان فهمید و با سرعت شروع کرد فرار کنه و بقیه هم به سایکا ملحق شدن و دنبال جی هان دویدن😂
د از دوساعت دنبال بازی جی هان رد گرفتن و همزمان شروع کردن تا قلقلکش بدن جی هان هم چون قلقلکی بود از خنده داشت قش میکرد که گفت: باشه باشه غلط کردم بسه بسه دیگه هیچوقت با آب بیدارتون نمیکنم😥 دخترا هم همزمان گفتن: آفرین بهت😎 بعد از اینکه رفتن و صبحانه خوردن ماهی پرسید: دخترا یه صدایی از انباری نمیاد؟🤨 جین هو: چرا منم میشنوم شما ها هم میشنوین؟😨 مهنا: آره منم میشنوم یه صدایی از انباری داره میاد😲 آیناز و روژین با هم گفتن: بریم ببینیم؟😁 جیهون و لورا هم باهم گفتن: بشینید سر جاتون تا حالا هرموقع فضولیتون گل کرد گند زدین😶 نیلو پرسید: بچه ها جین هو کجاست؟😳 جی هان: فک کنم اونی که جلوی در انباری هست جین هو باشه و به جلوی در انباری اشاره کرد🙃
دختر اباهم گفتن: جین هوووو باز نککککن😱 جین هو به حرفشون گوش نکرد و در رو باز کرد که یهو یه در دیگه جین هو رو کشید تو خودش😰 جین هو: واااااااااای نهههههههههه جیییییییغغغغغغغ😣 دخترا رفتن تا ببینن چیشده که اون در دخترا رو هم کشید تو خودش و بسته و ناپدید شد🤤 دخترا که داشتن جیغ میزدن سایکا با داد گفت: دخترااااا🙁 دخترا رو به سایکا کردن و سایکا گفت: عزیزانم ببخشید جشن جیغتون رو به هم زدم ولی لازم نیست جیغ بزنین چون داریم آروم آروم پیش میریم😶😊دخترا ساکت شدن و دیگه جیغ نزدن😇 ماهی رو به جین هو کرد و گفت: آفرین بهت که ما رو تو این دردسر انداختی😑 کارینا گفت: خداییش نمیشنیدی میگفتیم در رو باز نکن؟!😩
جی هان گفت: آفرین منم تو همین فکر بودم برم باز کنم تو کردی😆 جیهون یه پس کله ای بهش زد و گفت: ببین تو یکی دیگه ساکت شو اصلا معلوم نیست ما داریم کجا میریم تو چی میگی؟😠 لورا اون طرف بود که گفت: خدا به کدامین گناه من رو با اینل یه گروه دوستانه کردی؟🥺 جین هو گفت: به جای حرف زدن پشتتون رو نگاه کنین🙄 همه برگشتن پشت سرشون و دیدن نور هست🤭 نیلو جیغ زد و گفت: هوراااااا آزادییییی🥳 آیناز یه پس کله ای بهش زد و گفت: دختره ی خنگ از کجا میدونی آزادی هست؟شاید ما رو میبره به جزیره ارواح😒 مهنا جیغ زد و گفت: من از ارواح میترسم عرررررررررر😭 روژین رفت بغلش کرد و گفت: عزیزم گریه نکن حزیره ارواح وجود نداره تازه اعضا خود ارواح هستن🥰( مرسی بابت تعریف🙂😑) تا اینکه به نور رسیدن و یهو....
به یه بیابان افتادن ولی چون سرشون به زمین خورد بیهوش شدن بعد از چند دقیقه که به هوش اومدن یهو ماهی جیغ فرا بنفش زد و زود کارینا رفت جلوی دهنش رو گرفت و گفت: ساکت شو اصلا نمیدونیم کسی اینجا هست یا نه چرا جیغ میزنی😶 ماهی دست کارینا رو کشید کنار و گفت: ب... ب... ب.. به...😰 لونا: ای درد بگو دیگه سوزنت گیر کرده؟😕 ماهی: لباساتون رو نگاه کنید😍 همه لباساشون رو دیدن و گفتن: واااااااو چه خوشگللللللن🤩 لورا: شبیه نگهبانای طبیعت تو داستان ها شدیم🤭
جین هو گفت: اونجارو یکی داره اینجا میاد😮 همه رفتن پشت جیهون و سایکا و لونا قایم شدن😋 اونی که اومد یه دختر بود که دقیقا مثل اونا لباس پوشیده بود🙂 اون دختره گفت: سلام دخترا پس اومدین بیاین بریم ملکه طبیعت منتظرتون هستن😃 دخترا پرسیدن: ملکه طبیعت کیه و اسم تو چیه؟🤔 دختره گفت: اسم من رونیکا هست و ملکه طبیعت هم از اسمش معلومه🤗 دخترا پشت سرش راه افتادن تا به یه قصر رسیدن تو دلشون گفتن: یه قصر تو بیابان؟😳 رفتن داخلش شدن خیلی بزرگ و زیبا بود دهنشون باز موند😯 رفتن جلوتر و به یکی که معلوم بود ملکه طبیعت هست رسیدن😉
ملکه گفت: خوش اومدین گروه دختران قدرتمند👸🏻 دخترا گفتن: بلهههههه؟😮😳 ملکه گفت: دخترا دستاتون رو کنار هم قرار بدین( اینطوری🙏🏻) حالا هم این وردی که میگم رو بگین😇 دخترا کردن و گفتن که یهو تو دستشون یه دستبند به وجود اومد😁 ملکه گفت: اگر دو بار انگشتتون رو روی قلبی که رو دستبندتون هست بکشید قدرتتون آشکار میشه☺️ دخترا همشون کردن و دیدن بله واسه همشون یه قدرت متفاوته🤭 ملکه گفت: اسم گروهتون دختران قدرتمند هست🦸🏻♀️
دخترا گفتن: چشم ممنونیم😊 سایکا: چرا بهمون قدرت دادید؟🤨 ملکه: چون جزیره من در تصرف نابودگر طبیعت هست و من به کمک ۱۲ دختر شجاع نیاز داشتم که سیاره زمین رو که گشتم شمارو دیدم و بهتون امیدوار شدم تمام مردم کشورم در دست نابودگر طبیعت هست میخواد بعد از جزیره من سیاره شما رو تصرف کنه باید بهم کمک کنید البته تو این جنگ تنها نیستین ۱۲ تا از نگهبان های من نیز نجات پیدا کردن و هر ۱۲ تاشون پسر هستن و اسم گروه اونا اکسو هست الان صداشون میکنم بیان😀 دخترا: باشه🤗 جین هو و آیناز داشتن به لونا و لورا میگفتن: به نظرتون ظاهر پسرا چه شکلیه؟ فضولیمون گل کرده😅 مهنا و ماهی اومدن یه پس کله ای به دوتاشون زدن و گفتن: بیان میبینین بدبختا رو دق ندیییین☹️
پسرا اومدن دخترا دهنشون باز مونده بود چون خیلی خوشگل و جذاب بودن😲😍 کریس به ملکه گفت: اینا همون دخترای نگهبان هستن؟😐 ملکه: بله کریس جان😇 چانیول و کریس به دخترا گفتن: آهای پسر ندیده ها دهنتون رو ببندین و خندیدن😂 بکهیون رفت سمت جی هان و بهش گفت: تو چه ناز و خوشگلی😍 جی هان گونه هاش سرخ شد و سرش رو پایین انداخت و گفت: خودت هم خوشگل و جذاب و نازی حالا برو عقب😅 سایکا رفت در گوشش گفت: خبراییه؟عاشقش شدی؟😈 جی هان: خفه😕
همه پسرا رفتن سراغ یه دختر و باهاشون آشنا شدن و البته دخترا عاشق پسرا و پسرا عاشق دخترا شده بودن ولی خودشون رو به اون راه میزدن🤭 شب شد تو قصر فقط ۱۳ اتاق بود و باید همه دوتا دوتا میخوابیدن وقتی قرار شد دونفر دونفر بخوابن....
منتظر پارت بعدی باشید بای بای😜
جین هو=کای ، ماهی=سهون لورا=دی او ، سایکا=چانیول کارینا=کریس ، جیهون=سوهو لونا=لی ، مهنا=تائو جی هان=بکهیون، آیناز=لوهان نیلو=چن ، روژین=شیومین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واس منم منحرفانه کن پس😈🤣
باشه میکنم😁
پس پارت دوم قراره من*حرفانه باشه😂
😁😁
وایییییی عالی بوودد😃😃💙💙
مرسی♥♥
عالییییییی بود عاجیییییییی😹💙
مرسی عزیزدلم😘😙💋
عالی بود عزیزم بعدی رو زود بزار😉💖
باشه گلم ببینم اگه بتونم امشب یا فردا صبح میزارم😘
جیخخخخخ پارت اوللل برم بوخونم😀😀
اخ جون سهون کای دومه😈
امیدوارم دفعه بعد برا من منحرفی باشه😈😂😂😂😂😂😂
یس😈
باشه مال تو رو منحرفانه میکنم😉😈
جانززز😈😂😂😂
چرا انقدر من منحرفم
میرن تو اتاق چی میشه ها ها
خب یه عالمه ماجرا اتفاق میوفته فردا مینویسم میبینین😉
عالی بود
ممنونم گلم🥰😍