
لطفا لایک کنید و کامنت بزارید و این داستان رو به بقیه هم معرفی کنید💗فالو💗
لیا: واییی دیرم شده حتما مامانم نگرانم شده ببخشید جونگ کوک ولی من باید برم خیلی از دیدنت خوشحال شدم... کوک: آها باشه منم همین طور خداحافظ وقتی که خداحافظی کردم دیدم هنوز کوک روی صندکی نشسته و سرشو پایین گرفته نمی دونم چرا ولی دلم نمی یومد برم دوباره رفتم پیشش گفتم : دوباره اتفاقی افتاده کوک: راستش خجالت می کشم برم خونه 😣دستم رو گذاشتم روی شونش و به رو به روم نگاه کردم همون لحظه یه فکری زد به سرم لیا: آها فهمیدم چیکار کنی کوکی: چیکار؟ لیا: می گم برو آب میوه فروشی و ۷ تا شیر موز بگیر و من مطمئنم که هیچ کدوم از اعضا از دستت ناراحت و اعصبانی نیستن تازه خیلی هم نگرانتن پس پاشو و برو ۷ تا شیر موز بگیر🤗 کوک: واقعا امروز خوشانس بودم که تو رو دیدم🤗 لیا: واقعا م..مرسی😶 کوک: پاشو پاشو بریم لیا: چی منم بیام باشه ولی صبر کن کوک: چی شده بیا این ماسک و روی صورتت بزن نمی خوای که کل عالم و آدم دورت جمع بشن 😊😅 کوک : راست می گی
از زبان نویسنده: بعد لیا و جونگ کوک با هم رفتن سمت آب میوه فروشی بعد جونگ کوک ۷ تا شیر موز خردید و با هم با پای پیاده به سمت خونه ی بی تی اس رفتند کوک: خب دیگه رسیدیم😊 لیا: پس باید از هم خداحافظی کنیم کوک: چی یعنی تو بالا نمی یای لیا: نه دیگه من باید برم مامانم حتما خیلی نگرانمه کوک: اوکی پس فکر کنم باید خداحافظی کنیم لیا: آره فکر کن.....امممم خداحافظ کوک: ممممممم خداحافظ بعدش یه چند قدمی رفتم جلو که جونگ کوک گفت : لیا خیلی خوشحالم که دیدمت امیدوارم دوباره همدیگه رو ببینیم لیا توی دلش: یا خدا با منه الان غش می کنم باید خودمو جمع کنم بعد لیا به نشانه ی تایید سر شو تکون داد و بعد رفت
چند ساعت پیش موقعی که کوک و جین با هم دعوا کردند از زبان جیمین: وایییییییی بازم دعوای این دو تا شروع شد چرا امروز انقدر صداشون بلنده. بعد از اینکه از پله ها اومدم پایین دیدم جین و جونگ کوک دارن با جدیت با هم دعوا می کنند بعد از یه چند دقیقه دیدم که همه ی اعضا از اتاقاشون اومدند بیرون نمی دونم چی شد که کوک دستش خورد به گلدون روی میز و گلدون شکست باورم نمیشه همچین انتظاری رو دیگه نداشتم یه لحظه همه جا آروم و ساکت شده بود بعد به دست کوک نگاه کردم دیدم که از دستش داره خون میاد تا می خواتستم بگم جونگ کوک دستت صدمه دیده دیدم که از خونه رفت بیرون همه نگران کوک بودیم ولی گفتیم که حتما میاد ولی یه چند ساعتی گذشت ولی خب دیدیم که کوک نیومد همین که می خواستیم به پلیس زنگ بزنیم ..دیدیم که صدای در میاد من رفتم در و باز کردم و دیدم پشت در جونگ کوک و توی دستش هم شیرموزه
وقتی جونگ کوک رو توی این وضیعت دیدم نتونستم خودمو کنترل کنم اول یه لبخندی زدم و بعد شروع به گریه کردن کردم بعد رفتم توی بغلش جیمین: واییی کوک تو کجا بودی با گریه و بغض.... بعد از اینکه من کوک رو بغل کردم اونم شروع به گریه کردن کرد بعد از منم به ترتیب نامجون،تهیونگ، جی هوپ و شوگا کوک رو بغل کردن بعد از شوگا هم جین محکم کوک رو بغل کرد و می گفت ببخشید ببخشید ... جونگ کوک: نه هیونگ اشتباه از من بود معذرت می خوام برای اینکه واقعا بگم متاسفم برای همه تون شیر موز خریدم بعد همه خندیدن💥🤗☺
داستان از زبان نویسنده: بعد از اینکه اعضا شیر موز خوردن یکم با هم حرف زدند البته نامجون داشت حرف می زد و نصیحتشون می کرد بعد از کلی حرف و نصیحت همه رفتند خوابیدند از زبان جونگ کوک: همه شب بخیر گفتند و خوابیدند ولی من نمی دونم چرا نمی تونم بخوابم مغزم هنوز دگیر لیا هستش تا به حال این حس و نسبت به کسی نداشتم یعنی من عا........ نهههههههههه چی داری می گی کوک بگیر بخواب😴😅
ادامه ی داستان از زبان لیا: بعد از اینکه با جونگ کوک خداحافظی کردم یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه حرکت کردم نمی دونم چرا ولی هنوزم باورم نمیشه که جونگ کوک عضو گروه بی تی اس و دیدم اونقدر ذهنم درگیر این بود که نفهمیدم کی خوابم برد ...آقا: خانم خانم ..لیا: بله بله چیشده ....آقا: چیزی نشده شما رسیدین ...لیا: آها بله ببخشید اینم پولتون آقا: ممنونم بعد از ماشین پیاده شدم و در ورودی رو باز کردم و داخل حیاط خونه شدم دیدم مامانم داره گریه می کنه سریع با عجله کفشم رو برداشتم و در خونه رو باز کردم لیا: مامان مامان چی شده حالت خوبه😥😨( یه نکته مامان لیا فلج نمی تونه راه بره و الان هم شب ) مادر لیا: دخترممم فین فین با بغض تو کجا بودی چرا هر چی به گوشیت زنگ می زنم جواب نمی دی😥 لیا: ببخشید مامان ولی شارژ گوشیم تموم شده بود ببخشید مادر لیا: حالا کجا بودی لیا: خب راستش ........ بعد تمام اتفاقات که برای لیا افتاد رو برای مادرش تعریف کرد و بعد هر دویشان شام خوردند و خوابیدند😴
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ترو خدا پارت بعد و زود بزار🥺🤝🏻💕
عالیییییی😍😍😍😍
به تست های منم سر بزن🙂🤝🏻💕
باشه حتما سر می زنم👍
پارت بعد تو رو جون من پارت بعد خواهش میکنم زود زود بزار
سلام پارت بعدی توی برسی 🤗
سلام باشه حتما سر می زنم👍مرسی🤗