10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ESMERAY🌙 انتشار: 3 سال پیش 76 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
پارت6داستانمون حمایت کنین حتما بچه ها دوستون دارم🥰😁لایک کن کامنتم بزار😐😂🦋امیدوارم خوشت بیاد جیگولی😁❤⛓
صبح ساعت نزدیکای ۹ از خواب بلند شدم البته چه بلند شدنی با داد و هوار پسر داییم پریدمممم😂😐💔....ا/ت:چتههه چیشدهههه پسره ی دیوونه😂😐؟؟....پسردایی:پاشو ببینم پاشووو😂😁...ا/ت...چیشدههه پاشدم...پسر دایی:ا/ت یه خبر خوب برات دارم...ا/ت:چی بگو خب جونمو دراودی...پسر دایی:قراره بی تی اس بیاد ایران کنسرت بزاره....من انچنانننن جیغ زدم که زن داییم و دختر داییم پریدن😂ا/ت:چییییی اخ جونننن انقدر بالا پایین پریدم اخر دیگه پسر داییم بزور جلومو گرفت تا نپرم😐😂💔😭دختر دایی:وای ا/ت چه خبرته یه بی تی اسه دیگه خودتو هلاک کردی😂😐..ا/ت:خدا جوننن ارزوم یکیش براورده شد...پسر دایی:اره ا/ت باید بریم بلیط بگیریم...ا/ت:ارهههههه باید لایک استیک هم بگیریم...پسر دایی:باشه بابا اروم باش😂😐...ا/ت:خیلی خوشحالم....
زن داییم هنوز هنگ بود چرا من اینجوری میکردم😐😂💔....صبونه خوردیم اماده شدم برم لایت استیک و بلیط و چیز میزای دیگه بخرم که پسر داییم گفت منم باهات میام تنها نرو...منم گفتم باشه باهم رفتیم...رفتیم همه چیو گرفتیم برگشتیم خونه انقور چیز میز بی تی اس خریده بودم بیچاره پسر داییم دستش درد گرفت همشم اون اورد من برنمیداشتم😐😁....پسردایی:ا/ت نمیخوای به کمکی کنی احیانا؟؟...ا/ت:نه والا نمیخوام😂💔...رسیدیم خونه داییمم خونه بود با دیدن وسایلا تو دستمون...دایی:بپه ها چخبره لینا چین؟....پسر دایی:هرچی لز بی ای اس بود خریدیم😂😐برای همه هم بلیط گرفتیم برای کنسرت به همراه لایت استیک...زن دایی:وای با این سن و سال بیام زشته نه شما جوونا برین...دایی:ماهم جوونیم میایم😂😐...ا/ت:همه باهم میریم...
روز کنسرت بود من از اون روز که فهمیدم خواب نداشتم😐😂💔😁انقور سوق زده بودم که حد نداشت لباس خوشگل با طرح بی تی اس پوشیدم پسر داییمم لباس بی تی اس پوشید واقعیش انقدر از بی تی اس گفتم اونارم ارمی کردم😁😐دختر داییم با طرح بی تی اس لباس پوشیده بود دیگه خلاصه اماده شدیم سوار ماشین شدیم بریم کنسرت....حدود نیم ساعتی راه بود تا کنسرت که دایی من توی یک ربع رفت😐😂از بس تند رفت رسیدیم فهمیدیم خیلی زوده هنوز یکم صبر کردیم بعد رفتیم تو...برای اولین بار بی تی اس رو دیدم😍😭🥺انقدر خوشحال بودم که خدا فقط میدونست در چه حد هیجان داشتم شروع کردن به اجرا و ما لایت استیک هامون رو روشن کردیم بعد تموم شدن اجرا رفتیم تا امضا بگیریم و از همه ی اعضا امضا گرفتم و باهاشون حرف زدم اخرین کسی که باهاش حرف زدم نامجون بود که انتظار این حرفو ازش نداشتم....
نامجون:اسمت چیه؟...ا/ت:اسمم ا/ت هستش...نامجون:ا/ت تو معلومه خیلی علاقه به ایدل شدن داری درسته؟؟....از کجا فهمید ...ا/ت:بله بله درسته ارزومه...نامجون:خب براوردش میکنیم کاری نداره که فقط باید تلاش کنی براش به نظرم استعدادشم داری و چهره ی خوبی هم داری...ا/ت:واقاااا یعنی میشه میتونم؟؟...نامجون:اره ا/ت میشه فقط باید یجوری مهاجرت کنی به کره جنوبی من خودم راهنماییت میکنم...ا/ت :خیلی ممنونممم😍😭🥺نامجون:خواهش میکنم بعد از اینکه از اینجا رفتیم توی یه مکانی باهم قرار بزاریم هممون باشیم و تو و خانوادت هم همینطور....ا/ت:باشه🥺...خدایااا مثل رویاس خیلی خوشحالم....پسر دایی:ا/ت واقا داره ارزوت براورده میشه هااا...دایی:خب حاا کجا قرار گذاشتین؟...ا/ت:نمیدونم گفت دم در اونجا منتظر باش...زن دایی:میشه گفت بیان خونه ی ما که تو دید مردم هم نباشه...دختر دایی:اره مانانم راس میگه این خوبه
...ا/ت:بزار به نامجون بگم ببینم چی میگه....
رفتم همونجایی که نامجون گفت منتظر موندن همه هم بودن باهام....نامجون:پسرا بیاین ا/ت اینجاس....نامجون:سلام ...همه سلام کردیم به هم...نامجون:پسرا بهتون گفتم که ا/ت خیلی با ایتعداده و باید ایدل بشه...جین:خب باید بیای کره...شوگا:درسته ما یجوری میاریمش...جیهوپ:ا/ت چند سالته سن قانونی راحت تره....وی...پدر و مادرت بزارن مشکل نداره...جیمین:اره درسته...ا/ت:من ۱۵سالمه پدر و مادرم فوت کردن سرپرست من داییم و زن داییم هستش اونا مث مادر پدر منن...پسرا:متاسفیم ناراحتت کردیم...ا/ت عیبی نداره برام عادیه...نامجون:با با کمپانی حرف میزنیم یجوری ببریمت کره البته با اجازه ی سرپرست...دایی:من مشکلی ندارم ولی اونجا تنهایی چجوری زندگی کنه...نامجون:ما هسیم پیشش نگران اون نباشین....ا/ت:اره فقط یجوری باید برم کره....نامجون:کره ای بلدی؟...ا/ت:نه ولی از امسال میخواسم شروع کنم سریع یاد میگیرم....نامجون:اره میدونم یاد میگیری باید سریع یاد بگیری...دایی:خب شما بیاین خونه ی ما اینجا یکم نا امنه شاید کسی ببینه خبر ساز شه...نامجون:پسرا نظرتون؟؟...همه موافق بودن...پسرا اومدن خونه ی ما و شب رفتن هتلشون....
ساعت ۱ شب بود اومدم بخوابم اصن خوابم نمیبرد خیلی خوشحال بودم....به پسر دایی که تو سالنه میام دادم خوابی یانه پیام داد اگه بزاری میخوابم😐😁گفتم باشه بابا بخواب😐💔همه پسر دایی دارن ماهم پسر دایی داریم...🙄😶نامجون با کمپانی حرف زد و کمپانی گفت میتونه مهاجرت کنه و راهنناییم کردن قرار شد مهاجرت تحصیلی کنم😎😁و رشته ی حقوق بخونم توی کره ی جنوبی...باورم نمیشه ارزوی دیدم بی تی اس رو داشتم الان باهاشون دوستم😍😘🤗با کمک اونا دارم ایدل میشم🤩چند ماهی طول کشید تا کارای مهاجرتم درست شه بعد که درست شد با داییمینا خداحافظی کردم ازشون تشکر کردم که انقدر بهم محبت کردن...☺️پسردایی:ببین ا/ت ماهم میایم داریم کارامونو انجام میدیم تنهات نمیزاریم نمیزارم اونجا تنها بمونی...ا/ت:ممنون...دختر دایی :اره درست میگه...اون روز پرواز داشتم تا اونجا باهام اومدن بعدش رفتم به سمت کره جنوبی...😁😉البته نمیدونم بتونم اونجا دووم بیارم یانه باید اونجا خونه اجاره کنم مدرسمو اوکی کنم کارای ایدل شدن و هزار و یک داستان دیگه....رسیدیم...اوففف چقدر راه بود خسته شدم...وقتی اومدم پایین پسرارو دیدم😍....ا/ت:آااا شما اینجا چیکار میکنین😄....نامجون:اومدیم استقبالت...ا/ت:خیلی ممنوننننن....پسرا:قابلی نداشت...خیلی باهام مهربون بودن دوسشون داشتم🥰روزا مث چی میگذشت و من پیر میشدم😅نه پیر نمیشدم🤣حدود ۶ماه بود اومده بودم کره که فهمیدم دایبمینا قراره بیان....
من کارای ایدل شدنمو شروع کرده بودم و بازیگری هم کار میکردم یواش یواش داشتم پیشرفت میکردم داییمینا اومدن خیلی دلم براشون تنگ شده بود همچین بیچاره هارو بغل کردم که جیغ زدن🙄🤣من تو این مدت پیش پسرا زندگی میکردم و مطمعنم کل ارمیا فوشم میدادن🤣که چرا پیش اوناس کمپانی هم باهام یکملج بود و اذییتم میکرد ولی چون بی ای اس پشتم بود مجبور بودن قبولم کنن من تازه کار اموز بودم راه طولانی ای داشتم...داییمینا هر چند وقت یکبار برای دیدن من میومدن منم میرفتم همینجوری زمان میگذشت....و من به هدفم نزدیکتر میشدم برخلاف تصورم خیلی زود دیبو کردم حالا سواله براتون خب با چه گروهی خب بزار بگم من عضو هشتم گروه بی ای اس بودم من رپر و ووکالیست و رقصنده ی گروه بودمو به نامجونم تو مدیریت گروه کمک میکردم چون خیلی برنامه ریزیم خوب بود سریع پیشرفت کردم...🙄😄😉
اوایل خیلی هیت میگرفتم چون ایرانی بودم میگفتن زشتم ولی برای من اصلا اهمیتی نداشت...مهم اینه من به ارزوم رسیدم در کنار ایدلی بازیگری هم میکنم و تو اون کار هم موفق ام هنینجوری سال ها میگذشت من دانشگام تموم شد😁و مدرکمو گرفتم من ۲۵سالم بود البته فردا تولدم بود من توی ۱۵سالگی اومدم کره جنوبی ۱۰سال بود که اینجا بودم و تونستم به ارزوم برسم ....پسرا:خب فردا تولد یه خانوم کوپولوعیه😄😁....ا/ت:بابامن۲۵سالم شده هااا کوچولو نیسم....جین:از ما کوچیکتری😁حرف نباشه خانوم کوچولو...ا/ت:🤣🤣🤣جیمین:خب فردا قراره یه جشن توپ به مناسبت تولد ۲۵سالگیت بگیریم...ا/ت:ممنونم پسرا🥰❤...الان براتون سواله هنوز پسرا مجردن؟؟....اره درسته همشون مجردن🤣🙄من نذاشتم کسی نزدیکشون شه😁😄به عنوان خواهر روشون غیرتی بودم😉😁
امروز تولد ۲۵سالگی منه خیلی خوشحالم که توی تولد ۱۰سال قبلم یعنی ۱۵سالگیم ارزو کردم و به ارزوم رسیدم🤩🎂درسته پدرومادرم پیشم نیستن ولی من از اون بالا میبینن اونا میبینن دخترشون با هزار و یک تلاش و سختی تونست موفق شه و یه وکیل و ایدل و بازیگر عالی بشه😍🦄 داییمینا هم پیشم بودن خیلی خوشحال بودم و خداروشکر کردم که این روزو دیدم🥰شمعمو فوت کردم و کیکو بریدم...پسردایی:ببین دیگه داری میترشیااا سنت داره میره بابا نمیخوای ازدواج کنی؟:/....جین:والا من از همه ی پسرا بزرگترم الان۳۸سالمه نترشیدم ا/ت که سنی نداره😂...ا/ت:تو اول خودتو بگو ۴سالم ازم بزرگتری داره بوی گندیدن ترشیت میاد😅🤣....دختر دایی:🤣...پسرا:😂...دایی:باز اینا الان بحثشون میشه بسه😄....با اینکه بزرگم شده بودیم ولی هنوزم به هم تیکه مینداختیم...😃....نامجون:ا/ت یادته ۱۰سال قبل ازم پرسیدی یعنی واقا من موفق میشم بهت گفتم تلاش کنی اره الان چیشده ببین اندازه ی ما معروفی😊....ا/ت:بخاطر شماهم هس اگه شما نبودین منم پشتکار نداشتم...جونگ کوک:تو تونستی موفق شدی همه میتونن به ارزو هاشون برسن...ا/ت:اره ارزو نباید ارزو بمونه باید به واقعیت تبدیل شه😍😘🤗
ا/ت:من همون دختری ام که ۱۴سالم بود پدرو مادرم مسخرم میکردن که تو ایدل نمیشی بی تی اس اصن چی هس اون زمان حتی لایت استیکشونم نداشتم کنسرتشونم که نمیتونستم برم تو اون سن کم یتیم شدم پیش داییم زندگیم کردم تو ۱۵سللگی با بی تی اس روبرو شدم کمکم کردن تا به ارزو برسم تلاشمو کردم و الان تو جایگاهی هسم که لیاقتشو دارم😍❤🦄همه ی ما باید برای ارزوهامون تلاش کنم تا واقعیش کنیم🦋💫تویی که داری این متنو میخونی هر ارزویی که داری مطمعن باش تلاش کنی براش براورده میشه امید داشته باش و براش تلاش کن من بهت ایمان دارم تو اونقدر قوی هسی که بتونی واقعیش کنی🦋💫ارزوی من براورده شد😍🦄
☆پایان داستان☆
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
آجی بغض کردم🥺❤️
میشه لطفاً از داستان های کارآموزی بیشتر بزاری؟
اره قشنگم💥🦄
عالی سوییتی 💖
چقدر قشنگ بود آجی 😍💖
دوسش داشتم 😇✨
اما من علاقه ای به آیدل شدن ندارم 😅 یعنی آواز خوندن رو دوست دارم آهنگ خوندن رو دوست دارم اما برای خودم نه اینکه آدم معروفی باشم 😄 دوست دارم خلبان بشم 🤗💕 یه خلبان موفق ایرانی 🔮💜 و تلاش میکنم و قطعا میشم 😇💓 وقتی که خلبان شدم تصمیم دارم ماه به ماه ۲۰ تا آرمی رو بفرستم کره با هواپیمای خودم😂🥰💜 دوست دارم همه ی آرمیا بی تی اسو ببینن🙃✨
قربونت اجی هرکی یه هدفی داره منم دوست دارم وکیل شم بعد ایدل و بازیگر😂😐💔چند شغله😁🦄چه خوب قشنگم واقا افرین🥺🤩
🥺🥺💖💖💖🤗🤗🤗
آجی اومددددد برم بخونمش 💖💖😇😇
آجی میشه هرموقع پارت جدید میاد توی آخرین تستم بهم بگی؟ بخدا باید سر بزنم به آجی های دیگه بعد دیر میرسم یا شاید یادم بره 💔 اگر بهم بگی واقعا ممنونت میشم آجی 💖💖🥺🥺🥺
فدات قشنگم🥰🦄🦋
اره عزیزم میشه بهت میگم😍❤
وایییی مرسیییی آجییییییی نازممممم💖💖💖💖💖🤗🤗🤗🤗🤗🤗😍😍😍😍😍✨✨✨✨
من میخوام آیدل شم ولی توی ادیشن رد میشم
تلاش کن🦋🦄