10 اسلاید صحیح/غلط توسط: A_~_A انتشار: 4 سال پیش 274 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خوب داشتان قبل نمی دونم گفته باشم یا نه ولی درخورد کرینت و ادرین هستش و اینکه مرینت یک تلیادر هست اسم ها هم اگه می شه هشقا یادتون باشه هری تام کاترین و کارمن اینا شخصیت های مهمی و باخالی دارن توی این داستان شیاد خواهر ادرین هم اوردم هنوز مشخص نکردم😐
کاترین : چطور می تونی این حرف رو بزنی هری و تام به کرد پای اون نمیرسند اون یک جذاب مغرچر هست و تا الان شیفته ای هیچ دختری نشده نگاه این عکسش کن😳 مرینت: خوب که چی این کجاش قشنگه با اون چشماس سبزش😐 چشما باید مثل مارمن باشه یک چشم که سبز پررنگ هست 😎 🦾 کاترین: بابا من هرچی بگم باور نمی کنی پس این بخث رو تموم می کنم می گم مرینت ما فقط پنج ساهت دیگه توی کالیفرنیا هستیم برسم بچه ها هم دعوت کنیم برای فردا شب چطوره اونا همیشه میان این دفعه هم حتما خواهند اومد مرینت:باشه باشه ولی من از ظهر به بعد سرم شلوغ هست باید برای رونمایی و فراری آماده بشم تام: اه اه چه صبح و صبحونه بدی 😐 نمس تونست بابای بعد از صبحونه این خبر رو بده😐 مرینت: حرف نباشه من کلی کار دارم بای😎
۴ ساعت و نیم بعد:😐 مرینت: با بچه ها خوش گذروندیم و گفتن میان و خوش مرگ شدم😐 منشی: خانم مرینت مارکز امروز شما ۳۳ تا ماشین تون رو می خواید ببرید پاریس مرینت: بله و برای هری ، تام، کاترین، و کارمن برای هرکدومشون دو تا بادیگار انتخاب کن بگو همش کنارشون باشن و اینکه من با یگارد نمی خوام منشی: ببخشید خانم پدرتون براش شخص شما ۱۰ تا بادیگارد و پنج تا منشی و ۷ خدمتکار انتخاب کرده اون ها توی پاریس منتظر شما هستند و اینکه پدرتون خواستند که برای مهمانی فرداشب دیر نکنید و سر موقع برید ایشون بصورت مجازی شرکت خواهند کرد💁 مرینت: انگار همه چیز رو از قبل اماده کرد🙎 اوکی ... و اینکه شهردار اقای بچرژا و دخترشان کلویی بورژا به استقبال خواهند امد😶 ... خوب فهمیدم مرخصی😶💁🤷.....امروز یک کت روی شونه هام و یک تاپ کوتاه و شلوار چرم مشکی و پوتین هام رو می پوشم😎👐🖤
وای خدای من خیلی خوشتیپ شده بودم موهام هم به یک زوری دم اسبی بستم ( عسل نمی تواند توصیفش کند😍) و یک رژ صورتی ژدم و دستکش و ماسکم هم زدم 🤷🤦🏻♀️ از این اوضاع کالیفرنیا خوشم نیومد شهر مریض شده بود داشت اشکم در میومد و گفتم یک روز برمی گردم توی این اتاق این خونه و این شهر🥺 .....خوب تام هری کاترین و مارمن سریع برید سوار شید همسن الان از برنامه عقبم کلی کار دارم..... اومدم....مرینت: وقتی کاترین رو دیدم کلی آرایش کرده بود گفتم دختر مگه می خوایم بریم عروسی 😐🤦🏻♀️ گفت: خوب دیگه دختر باید آرایش کنه گفتم دختر که حتما باید ارایش کنه ولی شما که شبیه یک میمون شدی🤣🤣🤣.....سوار هواپیما شدیم رکس هم توی بغلم بود عاشق اون چشمای مشکی کشنده اش بودم🥺😭 تا فرانسه یعنی پاریس ۶ ساعت بود و من چشمام کم کم گرم شدع بود و خوابیدم با صدای هری بیدار شدم گفت که ربع ساعت دیگه میرسیم باورم نمی شد که انقدر خوابیدم🤦🏻♀️😐 از حام بلند شدم و گفتم بچه های اینحا ما کسی رو نمی شناسیم و با کسی گرم و سر صدا نکنید آروم باشید مخصوصا تو کاترین 😶 برای همتون دوتا بادیگار کذاشتم و اینکه اول من پیداه می. شم شما رو به من سپردن حرف اخرم اینه که سلام کنید و اسم اون هایی که می خوان بیان استقبالمون اقای بورژا و کلویی بورژا هست گرم زیاد نباشید اوکی؟! ... خوب....هواپیما نشست. داشتم به اون نمایی زیبای اون برج و شهر نکاه می کردم چیز کمی از کالیفرنیا نداشت در واقع عالی بود . وقت پیاده شدن بود .
از هواپیما پیاده شدم افتاب وحشت ناکی بود ولی نمی دونم چرا هوا سرد بود😶 نگاه پایین کردم حدود ۱۰۰ نفر اومده بودن همین که پیاده شدم 😐🤦🏻♀️ همه ای منشی بادیگار خدمتمار ریخت جلو و گفت هیس هیچ حرفی نزنید حوصله فعلا ندارم🤫 قدم خیلی بلند بود راستش من واقعا از خودم خوشم میاد😶😍 و بعد یک مرد درست هیکل اومد و یک دختره که لباس زرد خیلی بی رنگ رو رفته ایی داشت و حدس زدم که آقای بورژا هست و گفتم آه سلام اقای بچرژا خوشحالم اومدید استقبال شهرتون از بالا واقعا نمای خوب و لذت بخشی داره 😎 امیدوارم برای شما و من باهم کنار بیاییم 😎و بعد روم رو کردم اون ور گفتم اوه شما باید مادام کلویی بورژا باشید از دیدن شما خوش حالم:) کلویی: آه دختر شهردار پاریس و وارث و رییس شرکت آکولا و ترابیتیا چه دوست های خفن و پولداری..... این چی می گه برای هودش من تو رو به عنوان دشمن هم قبول ندارم🤣.....گفتم: ارعه جالبه 😐.... و بعد کلی عمس ازم گرفت نمی دونم چه جرعتی داشت که اومد باهام سلفی بگیره توی این همه سال نزاشتم یک سلفی ازم بگیرن این دختره مو زرد اومده فکر کرده کیه 🤣🤣(ببخشید مرینت خیلی رکه و این با مو زرد گفتنش یاد ترامپ افتادم😐💔).... ببخشید خانم ولی با باید بریم ... اقای بورژا خوش حال می شم برای رونمایی فرداشب بیاید ( وای یادم رفت فرداشب بود یا امشب می کنیمش فرداشب ) حتما باعث افتخاره...
خلاصه__ بعد از اینکه کلی حرف با اقای بورژا و کلویی زدم یهو دیدم جمعیت دارن یک راهی باز می کنن همون موقع به بوه ها گفتم ( مرینت هنوز ماسک زده ها😐 دلیل اینکه آنقدر اسنا رو می گم تو کامنت می گم)به تام هری کاترین و کارمن گفتم بیان و اومدن پشتم وایسادن یک راهی میون اون همه جکعیت باز شد و یم پسر که بنظرم قدش۱۷۳ اسنا بود داشت میومد طرف من یک کت و شلوار خاکستری پوشید بود یک پسر چشم سبز با موهای تقریا بین زرد طلایی و بلوند روشن 🤷🤦🏼♀️ کاترین توی گوشم گفت ادرین که می گم اینه ها😍🤤 منم گفتم: هه خیلی خزه😈 داشت نزدیکم می شد که.... ادرین: میون اون همه جمهیت به درخواست پدرم واون پیامی که از پرتقال فرستاده بود رفتم به استقبال خانم مرینت مارکز😐 داشتم از میون اون همه حکعیت رد می شدم که😍 برای اپلین بار قلبم شروه به تپیدین پشت سر هم کرد😍😻 یک دختر تقریبا هم اندازه من با موهای به بلندی گیسو کمند 😍😻🤤 نگاهش به صورت من خورد چشماش چشماش انگار دریایی بود که توش طوفان شده بود و اون موج ها انگار می خواستن منو غرق خودشون کنند😻🤤 برای اپلین بار برای یک دختر قلبم شروع به تپیدن کرد موهاش و چشماش عالی بود مترکه بود دیونه اش شدم ( عسل نمی تواند توصیف کند این همه زیبایی را😻🤤💙) ولی حیف که ماسک زده بود از منشیم فعمیدم که مرینت گارسیا مارکز هست😻🤤 رفتم طرفش و اونم با اون عظمت و جذابیتش صورتش رو به روی صورت من کرد توصیف ناپذیر بود 💙🤤
مرینت: نمی دونم چطوری کاترین برای این پسره خودکشی می خواست کنه😶🤍💔... نمی دونم چه مالتی توی صورتش داست کلا داشت به چشمام نگاه میکرد 😶 ... اصلا نمی دونم چطور می گفتن که خیلی جدی و مغرور هست،😐🖤👐 اومد حلوم و دست داد و منم دست هاش رو گرفتم و گفت آه چه افتخار زیبایی که در حضور شما بانو هستم من آدرین اکرست هستم وارث شرکت و مد زنجیرهای گابریل اگرست 👐🙂 و منم گفت متشکر و سلام من کرینت گارسیا مارکز هستم وارث شرکت ترابیتیا و رییس شرکت اکوآلا خوشبختم و متشکرم که به رونمایی فرداشب خواهید امد باعث افتخار بند است... متشکرم مادام من شخصا شما و خانواده محترمتون رو به ناهار دعوت می کنم کانرین و کارمن پشت سرم گفتن تروخدا قبول کن😐🤤🤣 من گفت باعث افتهار بنده است چشم خانواده ام مزاحم شما می شن ولی بنده یک سری کار مهم دارم این ملاقات بمونه واسه بعد به میزبانی من واقعا معذرت و ممنونم خدانگهدار اقاق اگرست😶 آدرین: بهش درخواست دادم گفت که واسه این که شرمنده شما نشم خانواده ام با شما خواهند و اومد ولی خودش نکیاد 😐 خنجر خورد توی قلبم😶💔🖤 ولی واقعا چقدر جدی و محکم حرف می زنه دلبر گنسده ای منه که الان پیدا شده😍🤤😻🍓..... گفتم: افسوس😶😶 حتما و متسکرم بانو و بعد جلوی جمع خم شدم پ ب*و*س*ایی به اون دست هاش زدم ولی اون ختی سرخ هم نشد و گفت متشکرم اقای اگرست تا فردا خدانگهدار 🙂
مرینت: قیافه کلویی واقعا دیدنی بود🤣💔 و نمی دونم چرا دهنش ۱۰ متر باز مونده بودسوار لامبورگینی شدم و از اون دور واسه بچه ها و مردم دست تکون دادم😈 .. سریع رفتم به کار های شرکت رسیدگی کنم رسیدم ... وقتی رسیذم همه ای اون هایی که بابام استخدام کره بود دورم جمع شدن نمی دونم چطوری خودشون رو به من رسوندن😶 گفتم خوب حرف نباشه هیس🤫 منشی ۱ ظرح اپلیه ماشین رو نشونم بده خوب رنگش رو قرمز کنید و دور لاستیک ها خط قرمز بکشی روی کاپوت طرح اکوآلا بکشید و نزایر لنت ها بیرونه باشن سقف ماشین رو طوری صراحی کنسد که وقتی باز می شه مشکی باشه😪😶 و اینکه راانده و مسابقه کنند و اپلین تست این ماشین رو کی انجام می ده😐 اها معلومه که من🤣😈 منشی ۵ ببخشید رییس ولی اقای اگرست یعنی اذرین اگرست انجام خواهند داد☺️ گفتم: چیی چرا هرجا میرم حرف سا نقشی از این آدرین هست اعصابم داره پودر می شه باشه باشه انگار لازم شد به دعوت این ناهار برم
وایسا به کاترین پیام بدم.... سلام آبجی برنامه عوض شده باید واسه کار و... بیام خونه ای اقای اگرست بهش بگو مرینت میاد برای کار و ناهار و بگو ببخشید بازم مزاحم شما شدم)... کاترین:... اوه سلام ابجی چشم حتکا بهش می گم .... ادرین: هنوز ناراحت بودم چرا کیوتی من نیومده بود😐 موقعه میوه آوردن بود که یک پیام برای کاترین اومد وقای خوند چشماش برق زد😐 و گفت اهم اهم ببخشید اقای اگرست خواهرم می گه برنامه عوض شدم برای کار و ماسبقه فردا باید بیاد تا با شما یک حرف هایی بزنه ☺️ می گه ببخشد که بدموقعه پیام دادم😶👐 وقتی وقتی وقتی شنیدم این حرف رو نزدیک بود یک جیغ بزنم از خوش حالی توی پوست خودم نمی کنجیدم، گفتم قذکشون روی چشم حتما😈۲۰ دقیق بعد: ادرین: زنگ خورد گفتم در ها رو باز کنن یک دفعه یک لامبورگینی اومد توی حیاط باد داشت میومد کیوتی من از ماشین پیاده شد باد داشت با موهای گیسو کمند من رقص می کرد 🤤😍 و از پله ها بالا اومد و به من دست داد و ماسکش رو بالاخر درآورد. خدای من این همه زیبایی توی یک فرد😍 اون لب ها اون گونه های لطیف نزدیک بود غش کنم و اون اون دریای طوفانی🤤 نزدیک بود سکته کنم و اومد طرف من و گفت: سلام اقای اگرست ببخشید. دیر رسیدم و ببخشید که بموقع و مزاحم شما شدم کار مهمی پیش اومده بود☺️ ادرین: مشکلی نیست بانو
مرینت: رفتم تو خونش تقریبا شبیه خونه ای ما بود😶 نمی دونم و چرا احساس می مردم خونه ای خودمه☺️ گفتم: wow خونه ای زیبایی دارید☺️ ادرین: نه بابا به پای زیبایی کشنده ای شما نمی رسه😍 مری: اهم انکار طوری که مردم می گفتن جدی و مغرور نیستی ادری: برایذهمه هستم فقط برای دونفر نیستم اولیش مامانم دومیش شما مادام😍🤫 مرینت: می خواستم پسره رو پاره کنم ولی تحمل کردم چون بابام بهم گفته بود تا مسابقه تحملش کنم💔🙂... 🤣 شما لطف دارین🙂... و یکم نزدیکش شدم و گفتم می شه بجید خواهر و برادر های من کجان🙂 ادری: خیلی خیلی خون سرد بود😐 💔 و یک دفعه زل زد بهم و نزدیکم شد و بوی تن و مواهاش بهم خورد بوی بلوبری و توت فرنگی می داد😍💋💯 و گ فتم بفرمایید راهنمایی تون کنم و گفت متشکرم☺️
خوب دیگه خوندی و من ذوق مرگ شدم😍😍😍 خیلی خوش حالم حالا یک کامنتم بزار تا مرز طکته برم و بیام🤣
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالیههههههههههههههههه یعنی اصلا اونقدر خوبه که غیرقابل توصیفهههه
پارتتتتتتتتتت بعددددددددد
عزیزم من تا پارت هشتم داخل سایت گزاشتم ولی هنوز قرار نگرفته😤😤😤😤 از چهار روز هم گذشته😓🤦🏼♀️
خبر خوب انشالله پارت سوم و چهارم امروز یا فردا قرار می گیره پارت پنجمم گزاشتمم
پارت بعددددددد
صلام اقا من پارت سوم رو خیلی وقته کزاشتم منتظرم توی سایت قرار بگیره☺️
که ی میای
خیلی خوشم اومد واقعا باید بگم که محشر بود لطفا بعدی رو هم زودتر بزار مرسی❤️🌸🌺❤️🌸🌺❤️🌺❤️
عالییییییییی بعدی بعدی بعدی بعدی
وای معرکه بود خیلی خوشم اومد حرف نداشت آجی فقط زودتر پارت بعدی رو بزار و گرنه من میمیرم❤❤❤
خیلی باحال بود فقط جایی ک گفت خنجر خورد تو قلبم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣زوووووود بعدیو بزار تا نمردم🤣
عالی بود
خیلی خوب بود از داستان منم بهتره عالیه هروز ده بارم بخونم بازم کمه🤤😃😃😘😘💓💓❤️
مرسی نازنین جونم چشم حتما