قلب روشن💙پارت ۱💙

خب داستانم شروع شد💗💖

از زبان جیهیو👈بیدار شدم دیدم ساعت ۵ هست رفتم در اتاق سوهو رو زدم جواب نداد😐رفتم تو دیدم خوابه داد زدن= یااااا سوهو بیدارشو (جیهیو با همه سرده فقط با سوهو گرم رفتار میکنه چون برادرشهیده) 💙سوهو= باشه باشه کر شدم😶جیهیو= من میرم اماده شم😡سوهو= اکی😭

از زبان سوهو= اماده شدم رفتم دیدم مامان و بابا و جیهیو پایین نشستن منم رفتم کنارشون صبحانه خوردم💜مامان سوهو= بچه دیگه برین داره دیر میشه. جیهیو= چشم😄 از در رفتیم بیرون. جیهیو = سوهو بنظرت پیاده بریم؟ سوهو= باشه بریم😌

از زبان سانا= من و یونا داشتیم تو کلاس صحبت میکردیم سانا= بنظرت ی نفر جدید میاد کلاسمون چجور ادمیه؟ یونا = نمیدونم شنیدم خیلی پولداره پدرش هم اقای کیم هست( اقای کیم مدیر مدرسه هست) سانا= پس ازین بچه سوسول هاست😂 یونا= گمونم😹

جیهیو= خب بریم سر کلاسامون دیگ زنگ استراحت بیا دم در کلاسم کارت دارم😄سوهو = مگه بچم😡جیهیو = خدافس دادش کوچولو😂سوهو= ایششش خدافظ😭 از زبان سوهو= رفتم در دفتر پدرم رو زدم معلم منم اونجا بود. اقای کیم= بیا تو💗 سوهو =سلام اقای کیم= سلام پسرم😄 معلم= پسرم؟ سوهو = بله من پسرشون هستم💗 معلم = تو همون انتقالی هستی؟ سوهو = بله😌

معلم = اهاا عزیزم خوش اومدی به مدرسمون 💗 سوهو= ممنونم😍 معلم = بیا باهم بریم سر کلاس💜 سوهو= بله😶 از در دفتر بیرون رفتیم که سوهو گفت= ببخشید ولی میشه به کسی نگین من پسر مدیرم🤞🏻؟؟ معلم = باشه عزیزم معلم= بچه ها ی نفر جدید به کلاسمون اضافه شد💗بیا تو💙 همه دهنشون باز موند چون سوهو خیلی خوش تیپ بود🧁 زنگ استراحت خورد💙 رفتم بیرون ی نفر گفت= سلام من جونگ کوک هستم ی نفر دیگ گفت= سلام منم سونگهون هستم🤞🏻 . . . جونگکوک= میتونیم باهم دوست باشیم.. سوهو = بله منم کیم سوهو هستم😌 ی دفعه جیهیو از اون ور مدرسه اومد بیشم😐 جیهیو= چرا نیومدی؟ سوهو = کار داشتم تازه تو به من گفتی کوچولو نمیخواستم بیام😡جونگ کوک= دوست د*خ*ت*ر*ت؟؟؟ سوهو و جیهیو زدن زیر خنده😹 ی دفعه سوهو گفت= اره😐 و از طرف جیهیو ی پس گردن دریافت کرد😐 سوهو= نه بابا خواهرمه😹

خب تموم شد💗چالش= خوب بود ادامه بدم؟ 💙