😢فقط یه رویا بود😢p4

انچه گذشت : ادرین تو همیشه دلشو شوکندی هیچ چیزی رو درباره ی مرینت نفهمیدی هیچ وقت بهش انگیزه ندادی فقط دلشو شکوندی 💔😭 ادرین: الیا مرینت بهم علاقه داره ؟😢

در اتاق مرینت💄👜🛍 مرینت: چرا اخه تیکی چرا اددین اینجوری میکنه؟😭 تیکی: مرینت خوب پدرش نزاشته مرینت: اون به موقعش خوب بلده فرار کنه بعد حالا نمیتونه هان😑 تیکی: مرینت گریه نکن🙂

مرینت: همش یه رویا بود یه رویا که هیچ وقت به حقیقت نمیپیونده هیچ وقت باید ادرین رو فراموش کنم اون به کس دیگه ای علاقه داره😭😢 تیکی: مرینت اینطوری نیست

مرینت: اون همیشه منو به چشم یه دوست میبینه نه به چشم کسی که بهش علاقه داه 💔💔💔 تیکی: شاید ادرین بهت علاقه داره ولی هیچ وقت احساستشو بروز نمیده یه زره فک کن☺

ادامه ی صحبت های الیاوادرین👜💄🛍🍓 الیا: مهلومه که بهت علاقه ... ادرین: برو کنار الیا 😨😨اون یه شروره😳😵

و ادرین جلوی الیا چون وقت نداشت تبدیل به کت نوار شد 😳😳 و رفت و جنگید😨 الیا: چی ؟؟؟؟؟ کت نوار ادرینه😨