دست گل های من😁

یکبار اومدم گلدون که یک بنده خدایی به داداشم هدیه داده بود رو آب بدم شکست داداشم گفت میشم ولی قربون بابام برم که مثل کوه پشتم بود گفت غ*ل*ط*میکنی

یک روز اومدم برای خودم نهار درست کنم{کسی خونه نبود}حوصله ی درست کردن و پیاز خورد کردن و آب کشی کردن نداشتم یک تخم مرغ شکستم بعدشم فیلم مورد علاقه شروع شود رفتم مشغول نگاه کردن بودم که یهو دیدم خونه پر دوده و یک بوی سوختنی میاد رفتم تو آشپزخونه دیدم تخم مرغه سوخته{جزغاله شده بود}همچنین ماهیتابه هم همراه سیاه شده بود دیگه با یک بدبختی جمش کردم همینجوری هم داشتم جمع و جور میکردم هی داداشمو ف*و*ه*ش*میدادم

داداشم یک امتحان ریاضی خیلی سخت داشت بایک بدبختی سوالاو جواب داده بود ۵دقیقه هم بیشتر فرصت نداشت منم حواسم نبود اشتباه می خواستم برگه ی خودمو پاره کنم برگه ی اونو پاره کردم[ریز ریز کرده بودم]

یکبار گوشی وقتی بچه بودم گوشی مامانم روش پنیر پیتزا ریختم گذاشتم توی فر خودتون حدس بزنید چی شد

دیشب داداشم منو ترسوند{ک*ص*افت بد ترسوند منم برای تشکر یک جیغ بلند کشیدم} بعد رفت توی اتاقش منم برای جبران یک پارچ آب سرد برداشتم می خواستم بریزم روی سر داداشم نمی دونم لوکیشن اتاق اشتباه اومدم اشتباه ریختم روی سر بابام بابام از خواب پرید و بسیار خونسرد گفت:تو روحت بابا باشه

دیشب داشتم از باشگاه بر میگشتم اعصابم خورد بود رسیدم خونه داداشم اومد یکم لطف کنه یک سوسک پلاستیکی انداخت روم منم کم نیاوردم هرچی فن و فنون کاراته بلد بودم روش خالی کردم{آخه من کمربند مشکی کاراته دارم}یَک حالی داد

پریشب داشتم لباسارو می شستم {لباس سفید}به جای پودر مخصوص سفید شود مشکین تاژ ریختم همه لباس خاکستری شده بود

ممنون که خوندید😘😘

نظر فراموش نشه😘😘

Goodboyکیوت های من😘😘