تشنه ی خونتم 19

)#بچه ها سر میز فقط مری آدری ماریا و فق و فیلیکس هستن)

آدرین: همه رفتن اتاقا شون می خواستم برم که یکی گفت .......دو تا زخمی دااااریم .... همه اومدن به جز مرینت اون از طریق دربین که روی دکمه ی لباس فی بود ماجرا رو میدید. سابین : آه چی شده . مگه نگفتین دو تا زخمی . زخمی: اون اون یکی مرد ما رفتیم تا سابت کنیم که به انسان ها آسیب نمی زنیم وولی یه پسر به اسم مکس که سر گروه اون آدما بود که از اسلحه ها شون لیزر میزدن گفت ما رو بگیرن اون یکی به خاطر من مرد اههه😭😭😭. تام : گریه نکن مرد که گریه نمی کنه چه اطلاعاتی داری .زخمی: مکس سر گروه یه دکتر عاقل اون اسلحه لیزری ها رو هم اون ساخته یه نوع لباس رزم فلزی هست که باعث میشه نتونیم گاز بگیریم یا با یه حرکت کارشون رو تموم کنیم و......

سابین : باید یه کاری کنیم . املی : من آملی گابریل تام سابین آدرین فیلیکس ماریا جیک اونحا بودیم هر کاری کردیم هیچی به ذهنمون نرسید که فی اومد داخل .فی: ببخشید مزاحم شدم اما اون سربازا این جارو پیدا کردن شنیدم گفتن می خوان خون خون آشام ها رو بگیرن . جیک : اما چرا . املی: خون خون آشام ها از چندین خون دیگه تشکیل شده با اونا میشه معجونی درست کرد که آه ما حریف مکس نمی شیم . سابین: می خوای بگی اتفاقی که ۱۰ سال پیش افتاد . املی: درسته مکس پسر کریس

آدرین: صبر کن ببینم کریس کیه پسرش کیه. املی: سال ها پیش. )فلش بک ) کریس: اما تام درسته که من انسانم ولی دختر توهم . تام: در باره یدختر من حرف نزن برو . کریس:باشه ولی پشیمون میشی. سابین : مگه ما خوبیه مرینت رو نمی خوایم. تام : اون می خواد مرینت روداز ما دور کنه چون همسرش خون آشام بود به دست یه دکتر مرد . پایان فلش بک

املی : امکان داره باز شکست بخوریم . )فرداصبح( مرینت: از خواب بیدار شدم آدرین منو ب غ ل کرده بود خیلی ناز خوابیده بود لباس مو عوض کردم رفتم هدفن رو رو گوشم گذاشتم و از دربین لباس فی نگاه کردم که . دربین: مایکل: فی م من اول به مرینت علاقه داشتم اما بادیدن تو به به تو علاقه پیدا کردم . دیدم فی خشکش زد گفتم آه می دونستم تو قبول نمی کنی الان میخوای منو بزنی میدونم که گفت : مایکل من منم تو رو دوست دارم .و خواستم منو بب وسه منم به هش نزدیک شدم که صدای مرینت از طرف فی اومد . مرینت: گفتم اهم اهم من این وسط ما مرغ عشق ها که هر دو سرخ شدن

لایک . فالو . کامنت فراموش نشه بای