کار‌از‌کار‌گذشته‌

‌💚بابا‌مرینت‌بیهوش‌شده‌‌(باگریه‌گفت)‌😭😭‌🖤چی‌شده‌؟💚مرینت‌داشت‌سلفه‌می‌کرد‌‌رفتم‌براش‌آب‌‌‌بیارم‌که‌دیدم‌چشماشو‌بسته‌هر‌چی‌صداش‌کردم‌بیدار‌نشد‌‌🧠باید‌ببریمش‌‌بخش‌...‌‌...‌(راستش‌هیچی‌به‌ذهنم‌نرسید‌😁)🖤آدرین‌باید‌یه‌چیزی‌بهت‌بگم💚😢😪چی‌؟🖤مرینت‌خواهر‌تو‌هست💚😮چییییییی🖤ما‌دوتا‌بچه‌داشتیم‌تو‌و‌مرینت‌‌نمی‌دونم‌چرا‌مرینت‌مریضیه‌مامانتو‌گرفت‌ولی‌وقتی‌تو‌۱سالت‌بود‌و‌خواهرت‌۱ماهو‌نیمش‌بود‌ما‌پول‌کافی‌‌برای‌دوتاتون‌نداشتیم‌بخواطر‌همین‌مرینتو‌گزاشتیم‌‌یک‌سال‌از‌اون‌ماجرا‌گذشت‌‌ما‌پول‌دستمون‌اومد‌ولی‌خواهرتو‌هیچ‌وقت‌نیومد‌یک‌روز‌وقتی‌‌می‌خواستیم‌بریم‌دنبال‌مرینت‌املی‌حالش‌بد‌شد‌بعد‌۶ماه‌‌مادرت‌رفت‌تو‌کما‌😞‌💚😟😥😢😪🧠حالشون‌اصلان‌خوب‌نیست‌باید‌پیوند‌مغز‌بخوره‌وگرنه💚وگرنه‌چی؟🧠وگرنه‌از‌دست‌می‌دیمش‌

‌‌🖤😟😥💚😢😭🧠برادرش‌می‌تونه‌پیوند‌بده‌💚بابامن‌این‌کارو‌می‌کنم🖤مطمعنی‌؟‌💚آره‌مرینت‌مهم‌تره🧠راستی‌‌بلایی‌سر‌پسرتون‌نمیاد💚پس‌‌باکامال‌میل‌این‌کارو‌می‌کنم😠😞🖤با‌شه‌من‌برم‌رضایت‌نامه‌رو‌بنویسم

بعد‌از‌پیوند‌مغز)۲ساعت‌بعد💖بیدار‌شدم‌دیدم‌هنوز‌تو‌بیمارستانم‌‌💚بیدار‌شدم‌‌دیدم‌مرینت‌زود‌تر‌ازمن‌بیدار‌شده‌بریده‌بریده‌گفتم‌‌‌مر...ییی‌....نت💖دیدم‌آدرین‌بریده‌گفت‌مرینت‌برگشتم‌‌گفتم‌آدرین‌بابات‌کجاست‌گفت‌بهتره‌بگی‌بابامون‌پرسیدم‌بابامون‌؟؟؟💚آره‌(داستانو‌گفت)💖خوب‌پس‌تو‌داداشمی‌💚آره‌‌و‌تو‌هم‌خواهرمی‌از‌دور‌دست‌همو‌گرفتن‌

)چند‌روز‌بعد)💖رفتم‌پایین‌باهم‌صبحونه‌خوردیم‌‌‌‌💚وقتی‌صبحونه‌خوردیم‌به‌مرینت‌گفتم‌بلدی‌بنویسی‌💖😪نه‌اونا‌منو‌نمی‌بردن‌مدرسه‌💚خوب‌بیا‌من‌بهت‌یاد‌می‌دم‌تا‌‌‌‌یاد‌بگیری‌

💚برو‌تو‌انباری‌‌کتابامو‌بیار‌💖باشه‌رفتم‌‌‌بیارم‌که‌یه‌چیزی‌نظرم‌رو‌جلب‌کرد‌زدمش‌که‌دیدم‌زیر‌پام‌خالی‌شد‌دیدم‌دارم‌می‌رم‌‌یه‌جایی‌دیدم‌مامانم‌ته‌یه‌جایه‌تنفسه‌یه‌جای‌دست‌‌بود‌اونو‌زدم‌نور‌اومد‌دیگه‌نفهمیدم‌چی‌شد‌💚دیدم‌مرینت‌نیومد‌نگران‌شدم‌‌با‌‌خودم‌گفتم‌‌نکنه‌رفته‌باشه‌نه‌امکان‌نداره😟

خداحافظ‌☺☺☺