این یکی از داستان های کسلوانیاست ساخت خودم بخوانید و لذت ببرید پارت های بعدی به زودی
سال ۱۸۸۲ رومانی، والاکیا.
ریچر بلمونت: بمیر هیولا! تو به این دنیا متعلق نیستی!
دراکولا: به دست من نبود که یک بار دیگر من رو احضار کردن. انسانهایی که میخواستند برای من ادای احترام کنن، من رو آوردند.
ریچر: ادای احترام؟!؟ تو روح اونا رو میدزدی و اونارو برده ی خودت میکنی!
دراکولا: شاید بشه در مورد همه ادیان اینو گفت.
ریچر: حرف های تو به اندازه ی روحت خالیه! بشر بیمار به نجات دهنده ای مثل تو نیاز داره!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
باحال بود داداش لایکیدم😁
تنکس آبجی❤❤😁
💕😁
😁💕