سلام اینم قسمت سه حالم بد بود نتونستم بنویسم
دیدیم که یه هیولا سنگی که وقتی به کسی دست میزنه اون سنگ میشه راننده چرخید و به سمت خونه مارو برد و خودش رفت ومن و الیا رفتیم تو اتاقامون یه جعبه اونجا بود ورش داشتم ( بقیشو خودتون میدونین و برای ادرینم همین طور و مرینت و ادرین تبدیل
شدن و همودیدن)
از زبان لیدی باگ: ویهو گفتم لاکی
چارم و یه سنگ و ارد اومد به کت
گفتم وقتی الامت دادم به مرده
کاتاکلیزم بزن مرد میخواست بهم بزنه که ارد رو ریختم و پودر شد و من سنگ رو گزاشتم و گفتم کت و کت نوار پنجه زد و و من اکوما رو گرفتم و کت مرده رو برد خونش
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی
عالیییییی 💖
ممنون
عالی بود ولی خیلی کم می نویسی
چو خود داستان کمه ولی داستان دوم من زیاد تره و اینکه این برای جذب خواننده هاست
عالی بود
خواهش