این داستان هم غمگین هم شاد هستش تولد کوکی مبارککککککککککککک
حدود 4 سال بود که با نامجون ازدواج کرده بودی و دو تا بچه به نام های سونگ هیون و یونگ جون دارید
(علامت ا،ت+ علامت نامجون×علامت یونگ جون÷ علامت سونگ هیون=)× رفته بودیم بیرون بستنی بخوریم داشتیم برمیگشتیم
÷=بابا و مامان عمو کوک گفته که بهمون از میکروفناشون میده
+×وای چه جالب
+نامجون مواظب باش
(گرومپ و تصادف)
(در بیمارستان)
از زبان نامجون . هیچی یادم نیست و الان نگران ا،ت و بچه هام
×پرستار پرستار
پ. آقای کیم بهوش آمدید چه خوب کاری داشتید؟×بله میخواستم سراغ پارک ا،ت و کیم سونگ هیون و کیم یونگ جون رو بگیرم پ. بله حالشون خوبه ولی فقط کمی بیشتر مراقب آقای سونگ هیون باشید چون ممکنه بعضی اوقات از هوش برن
×بله چشم
(بعد از مرخص شدن) از زبان نامجون . ا،ت و بچه ها رو رسوندم خونه رفتم کمپانی (علامت پی دی نیم@)@نامجون اومدی حالت خوبه ؟×بله مرسی خوبم کاری داشتید؟@بله راستش از فردا دوباره تورLOVE YOUR SELFرو شروع میکنیم و فردا اولین کنسرتتونه
×بله اوکیه فقط میشه برای ا،ت و یونگ و سونگ جا نگه دارید@بله حتما
(در کنسرت)
از زبان ا،ت. تو کنسرت بودیم و همچی عالی بود از زبان نامجون. اجرای بوی ویت لاو که تموم شده از یونگ و سونگ خواستم بیان رو استیج میکروفنم را دادم بهشون که حرف بزنن که یدفعه سونگ از هوش رفت ×سونگ بابایی بلند شو +منم رفتم رو استیج که سونگ از هوش رفت + سونگ پاشو مامانی پاشو
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (8)