10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiyana💜 انتشار: 4 سال پیش 1,556 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب دوستان اینم پارت ۵ 😘💜 امیدوارم خوشتون بیاد و اینکه لطفا یکم منتظر باشین چون الان داستانای من زیاده و همه هی میخوان زود پارتای بعدیشو بذارم به همین خاطر یکم سرم شلوغه ولی تا اونجایی که میتونم سعی میکنم زود بذارم 💜
تو زمانو متوقف میکنی و درو باز میکنی . میبینی پلیس اومده دم در !!!! . نامجون : وای پلیسا اینجا چیکار میکنن ؟ مگه موقع اومدن ما تو زمانو متوقف نکرده بود ؟ . تو : چرا معلومه که کرده بودم ، منم نمیدونم اونا چرا اینجان ولی مسالما بخاطر شما اومدن ، شما برین طبقه ی پایین من ببینم چه خبره . اونا میرن پایی و تو درو میبندی و میزو جمع میکنی که نفهمن اونا اونجا بودن . بعدش زمانو درست میکنی و درو باز میکنی . پلیسا بلافاصاله میریزن تو و یکیشون میگه : ما حکم بازرسی داریم . و شروع میکنن به گشتن خونه .تو میگی : هی هی هی هی مگه من چیکار کردم ؟ . برگرو میبینی و میفهمی جعلیه !!!! . میگی : هی شما ها اصن پلیس نیستین . ولی تا این حرفو میزنی میان میگیرنت و دستتو میبندن . یه دستمال میذارن جلو دهنت ...........
قبل از اینکه بیهوش شی زمانو متوقف میکنی و میوفتی زمین !!! . اعضا میبینن که زمان متوقف شده پس میان بالا و تورو رو زمین میبینن و میان پشت میشینن جیمین : خدای من چه اتفاقی افتاده ؟؟؟؟ . نامجون سرتو بلند میکنه و تکونت میده ولی به هوش نمیای ، . نامجون دستش که زیر سرتو رو برمیداره و میبینه خونیه !!!!! . ( وقتی افتادی سرت خورده زمین و ضرب دیده ) . جین : خدایا این خون دیگه چیه ؟ چه اتفاقی افتاده ؟ . جیهوپ : چرا همینطوری یه جا وایسادین ؟ بدویین یه کاری کنین . تهیونگ: من فکر کنم تو یکی از کشو ها جعبه ی کمکا ی اولیه دیده بودم ، بیارمش ؟ . نامجون: بدو بیارش . تیهونگ جعبه رو میاره و نامجون بازش میکنه . نامجون: خب الان من باید چیکار کنم ؟ . شوگا : برو کنار . و میاد میشینه رو زمین کنارت و یه پارچه ی تمیز برمیداره و خون رو سرتو پاک میکنه . بعدش زخمو نگاه میکنه و میگه : معلوم نیست این کلش از چیه ، از هرچیه من نمیدونم ولی سالم مونده و زخمش زیاد عمیق نیست . بعدش یه مایع ضدعفونی کننده بر میداره و میزنه رو زخمت و بعدش با یه چسب بقیه میپوشونتش و سرتو باندپیچی میکنه . بلندت میکنه و میذارتت رو مبل و جعبه رو میبنده و میذاره کنار . همه دهناشون باز مونده و خشکشون زده . شوگا: چیه 😐 . کوک : ه..یونگ تو چطوری همه چیزو میدونستی ؟ یع..یعنی تو چطوری میدونستی باید اون زخمو چیکار کنی ؟ . شوگا : کاری نداره خب من قبل دبیو تنهایی زندگی میکردم و خب همه این چیزارو خودم کم کم یاد گرفتم ( بمیرم براش 😭)
شوگا : خیلی خب بابا فیلم هندیش نکنین پاشین یه نگاه بندازیم ببینیم چه خبره . نامجون بلند میشه و برگرو میبینه . میگه : هی بچه ها اینو نگاه کنین ، انگاری حکم دادگاه واسه بازرسیه . جین : ولی باید جعلی باشه چون من مطمئنم اونا پلیس نبودن ، کدوم پلیسی دست و پای مجرمو میبنده یا بیهوشش میکنه ؟ ، مطمئنم آدمای لیشا ان . جیمین : منم میگم آره . تو از اون ور کم کم به هوش میای و میگی : چه خبرشده 😪🤕 . اعضا میان دورت و نامجون میگه: حالت خوبه ؟ سرت درد نمیکنه ؟ . تو : نه خوبم ، شما خوبین ؟ چه اتفاقی افتاد ؟ . جیهوپ: وقتی زمان متوقف شد ما اومدیم بالا و تورو روزمین دیدیم ، اونا کین ؟ آدمای لیشان ؟ . تو : به احتمال ۹۹ درصد . تو بلند میشی و میگی : پاشین کمک کنین اینارو ببرم پایین و دست و پاشونو ببندم . جین : چرا ؟ . تو : میخوام از زیر زبونشون حرف بکشم بیرون .اونا میان کمکت میکنن اون آدمارو ببری پایین( ۶ تان ) به اعضا میگی برن بالا چون ریسکش بالاس که اون آدما اعضا رو ببینن
دستاشونو میبندی و یه چاقو برمیداری و زمانو درست میکنی . یکیشون : اینجا کجاس ما چطور اومدیم اینجا . تو : اونش به خودم مربوطه ولی خب ، یه سری سوال ازتون دارم که اگه درست بگین شاید بذارم برین . یکیشون میگه : تو ؟ هه ، ولمون کن بابا . تو : ببینین ، من واقعا دلم نمیخواد آسیبی بهتون بزنم ولی خب چه کنم ، دستام از مغزم فرمان نمیبرن پس به نفعتونه با من درست حرف بزنین 🔪 . یکیشون : بیخیال بابا تو یه فسقلی مثلا میخوای چیکار کنی 🤣 . تو: باشه ، بهتون گفتم با من درست حرف بزنین ولی کو گوش شنوا 😑 . میری و از تو کشو یه اسلحه میاری و میذاری رو سر یکیشون . اونام کلی میترسن. تو : خب ، حالا درست جوابمو بدین ، از کجا جای منو پیدا کردین . اونا هیچی نمیگن پس تو ضامنشو میکشی . و میگی : برای آخرین بار میپرسم ، از کجا جای منو پیدا کردین . اونی که اسلحرو گذاشتی رو سرش خیلی ترسیده پس میگه : لی.لیشا گفت . تو : آفرین پسر خوب ، حالا، چرا اومدین . اون: لی . شا گفت بیایم ببینیم فقط خودت اینجایی یا ۷ تا پسر هم هستن . تو : آفرین ، دیدی چقدر راحته ؟ ، حالا ، گفت اگه هفت تا پسر بودن چیکار کنین ؟ . اون: گ..گفت هم تو رو هم اونارو بگیریم ببریمتون پیش..ش . تو : آفرین عزیزم 😚 . بعد میری از تو کشو شکلات میاری و میگی : دهنتو باز کن . اون اول با تردید باز میکنه ولی وقتی باز کرد یه شکلات میندازی تو دهنش و میگی : دیدین اگه بچه خوبی باشین من چقدر مهربونم ؟ ☺️ . دستاشونو باز میکنی و زمانو متوقف میکنی . بعد کشون کشون میبریشون بالا و میذاریشون بیرون خونه و میای تو و زمانو درست میکنی . نامجون : چی شد ؟ .. وایسا ... اون چیه دستت ؟ 😳 .
تو : اسباب بازی 😐 ... یعنی واقعا اینم سوال داره ؟ ، اسلحس ، مجبور شدم یکم خشن رفتار کنم ، ولی عیب نداره از دلش در آوردم 😚 . جین : چطوری ؟ 😐 . تو : بهش شکلات دادم 😁 . شوگا: مگه بچه کوچولوعه که شکلات دادی 🤣 . تو: به کسی که اومده تو خونم سعی کرده منو بدزده و باعث شده سرم آسیب ببینه خیلیم زیاده 😐🔪 . شوگا : باشه بابا 😐🔪 . تو : 😐🙌 . تهیونگ : خب حالا بگو چیشد؟ چیزی گفتن ؟ ( دوستان فکر کنم من یه اشتباهی کردم ولی دقیق یادم نمیاد ، خیلی خب ، اگه گفتم میزو جمع کردی چون صبحونه و ظرف روی میز بود ، که شما اونو حساب نکنین ، درواقع باید میگفتم میزو جمع میکنی اون میزی که لبتاب و کاغذ و این چیزا روش بود ) میشینین رو مبلا و تو میگی : آره ، اونی که اسلحه گذاشتم رو سرش گفت که لیشا گفته بیان اینجا ببینن شما هستین یا نه که اگه بودین هم من و هم شمارو ببرن پیش لیشا . کوک: یعنی اونا فهمیدن ما اینجاییم ؟ ☹ . تو : آره متاسفانه 😖 . جیهوپ : خب الان ما باید چیکار کنیم ؟ 😩
( نکته : الان ساعت نزدیکای 5 بعد از ظهره ) تو : خب ببینین فردا شب ساعت ده لیشا و ادماش تو ی یه انبار جلسه دارن ، منم میخوام فردا قبل از ده برم اونجا و قایم شم که موقع جلسه اونجا باشم و بفهمم اونا میخوان چیکار کنن و ..... . جیمین حرفتو قط میکنه و میگه : نه خطر ناکه ماعم میایم . کوک : اره ما نمیذاریم تو تنها بری . تو : من اونقدر قوی هستم که بتونم از خودم مواظبت کنم ولی اینجا به شما نیازه . تو: خیلی خب گوش کنین ، توی انبار لیشا یه راه مخفی هست که حتی خود لیشا و ادماش هم از اونجا خبر ندارن برای همین من از اون راه مخفی میرم به اتاق اصلی ، همونجایی که قراره جلسه داشته باشن و ساعت 5 دیقه به نه برمیگردم ، لیشا کلی ادم داره و رسیدن به اون اتاق خیلی سخته برای همین اگر اتفاقی افتاد شما هم باید اماده باشین ، من قبل از اینکه برم ، بهتون اسحله میدم و طرز کاکردن باهاشم بهتون یاد میدم و اگه اتفاقی افتاد میرم به گذشته و خب شما هم باهام میاین . اعضا قبول کردن .
( دوستان میدونم دارم کمتر از قبلنا مینویسم ولی تستچی گفت زیاد مینویسم زمانش طولانی میشه و برای همونه که نمیاره و میزنه page expired . ولی خب بگم از پارت بعدی به بعد سوال ها 12 تا میشه و تو همشونم مینویسم ) فردا شب ساعت 8 : تو میری پایین و از تو یه اتاق مخصوص کلی اسلحه و بمب دود زا و عینک اشعه ایکس میاری و میدی به اعضا . نامجون : اینا برای چی ؟ . تو : بهتون توضیح میدم . تو : خوب گوش کنید ، شما باید قبل از رفتن من لباسای مخصوصی که من بهتون میدم و بپوشین و این اسلحه هارو با این کیفو بگیرین دستتون ، توی این کیف بمب های دود زا و عینک اشعه ایس ، لباسای اضافی ، اسلحه ی اضافی و غذا و اب و جعبه ی کمکای اولیس که همه ی این چیزا ممکنه لازممون شه . ادامه : شما باید بشینین یه جا و اینارو بگیرین دستتون و اماده باشین چون ممکنه برای من مشکلی پیش بیاد و بخوام برم گذشته یا اینده و از اونجایی که شما ام میاین اینا لازم میشه . بهشون اموزش کار کردن با اسلحه و اون لوازمو یاد میدی و بهشون لباسای مخصوص میدی که ضد گلولن . اسلحه ها و اون کیفو میدی بهشون .
خودتم میری تو اتاق و لباستو عوض میکنی . یه شلوار مشکی و لباس ضد گلوله روشم یه هودی مشکی میپوشی و یه اسلحه برمیداری و پر میکنی و میگری دستت . الان ساعت 20 دیقه به دهه . زمانو متوقف میکنی و میری نزدیک انبار لیشا . زمانو درست میکنی و از اون راه مخفی میری داخل انبار لیشا و یه جا قایم میشی . یکم بعد لیشا و ادماش میان و جلسشون شروع میشه . لیشا : خب خب بگین ببینم چیکار کردین ، شنیدم اون اجمقا کارشونو درست انجام ندادن . یکی از ادماش : متسفانه درسته خانوم ، اونا میگفتن رفتن تو و سعی کردن ____ رو بیهوش کنن ولی بعدش یهو دیدن تو یه اتاقن و دستاشون بستس و اون بالاسرشونه ، میگفتن اول چیزی نگفتن ولی اون اسلحه گذاشته روسرشون و اونام یه چیزایی رو لو دادن . لیشا : مثلا چی . اون : مثلا اینکه گفتن اونا قرار بوده اون و اون پسرارو بدزدنن . لیشا : حوبه چیز دیگه ای نگفتن وگرنه الان زنده نبودن . ادمه : ولی خانوم اونا میگفتن بعد از اینکه لو دادن اون خانومه خیلی مهربون شده و حتی به اونی که لو داده بود شکلات داده . لیشا : هه چون احمقه ، بسه دیگه نمیخوام از اون بدونم ، بگین جدیدا چیا فهمیدین
یکی از اون ادما : خانوم اون 7 تا پسره که اسمشون بی تی اسه گویا چند روزه که خونشون نیستن . لیشا : کافیه ! همین قدر کافیه ، پس اونجا پیش اون دخترن ، اگه اونجان کارمون خیلی راحته ، ایندفعه خودمم میام ،نصفه شب ، راحت وقتی خوابن میریم و کارو یه سره میکنیم ! . یکی از ادما : ولی خانوم به نظرتون یکم ود نیست اخه مام باید ........... لیشا حرفشو قط میکنه و داد میزنه : همین که گفتم ! همین اشب ساعت 3 نصفه شب میریم اونجا ! . ساعتتو نگاه کردی . ساعت 10 و 53 دیقه بود . داشتی خودتو اماده میکردی که دو دقه دیگه بری که .......................
یکی از بالا سرت میگه : به به ببین اینجا چی داریم ! . تو سرتو بلند میکنی و میبینی لیشا و ادماش دورتن . ساعتتو نگاه میکنی . یه دیقه مونده سعی میکنی فرار کنی ولی اونا دارن میان جلوتر . حالا دو نفرشون میان و میخوان تورو ببینن که تو میری به 2 روز قبل خوابگاه اعضا . ساعتتو میبینی و ساعت دقیق 10 و 55 دیقس . میگی : هوففف خدا رو شکر . و نامجون از اون ور میگه : چی شد ؟ (دوستان اگخه حواستون نیست باید بگم اعضا دوروز قبلشم خونه ی تو بودن پس الان خوابگاه اعضا خالیه و اون نامجون هم که گفت چی شد نامجون اصلیه زمان حاله که وقتی تو اومدی اینجا خو به خو با بقیه اعضا اومده ) تو میگی : ......................................... خب دوستان این پارت هم تموم شد . امیدوارم خوشتون امکده باشه و اینکه دوستان من داستان هام رو دیر میذاشتم چون همش نمیاورد و مینوشت page expired ولی تستچی گفت چون موقع نوشتن طول میدادم اونطوری میشد ولی از این به بعد به جای اینکه 10 تا طولانی بنویسم 12 تا سوال کوتاه مینویسم و داستانامو زود زود میذارم . حتما تو کامنتا نظرتونو بگین 😘💜 آی پرپل یو 💜
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالی❤❤❤❤❤
عالیییی بود❤❤🤩😍😍
ادامه بده موفق باشی ⭐🌟🌸
درسته قبلا خوندمش ولی بازم خیلی هیجان زده میشم😄مرسی که داستانای باحال وخفن میزاری تو لایق کاربرحرفه ای شدنی😊
▀▄▀▄بعدی رو بزار زودتر پلیییییییز▄▀▄▀
▀▄▀▄داستانای محشره ن واقعا▄▀▄▀
راستی می دونستین امروز دوم دسامبر هست و چهار دسامبر تولد جینهه !!!!!!!!!!!!!!!!
اومدم یه خبر بدم
جین امسال بیست و نه سالش می شه و باید بره سربازی و اگر مجبور باشه بره دو سال نمی بینیمش
و شاید امسال هیترا شروع کنن به هیت دادن به جین
و مسخره کردنش
خیلی ها به خاطر انگشتاش ممکنه مسخرش کنن 🥺💔
و لطفا
اگر می تونین
تنبلی نکنین
و برین یوتوب برای موزیک ویدیو مون استریم بزنین تا به هیترا نشون بدیم ما آرمی ها هم هستیم
فکر نمی کنم کار سختی باشه
و اگر بتونین و نکنین
هیچ وقت یه آرمی نیستین
💜💜🥺🥺💔💔😭😭
ممنون که اطلاع رسانی کردی 😘💜
البته من یادم بود ولی خب اینطوری کسایی که یادشون نبود هم فهمیدن
من که همش تو یوتیوب استریم میزنم امیدوارم بقیه هم بزنن 💜
ما نمیذاریم کسی به ورلد واید هندساممون هیت بده 👊💜
خوب بود 💜💜
ولی اون عاشقانه ی جیمین که یادم نیست اسمش چیه رو بیشتر دوست داشتم 💜💜😇